الاُصول الأربعُمِئة (اصول چهارصدگانه) - صفحه 107

«التلّعكبرى, عن محمد بن همّام بن سهيل الكاتب (م 333ق), عن حُميد بن زياد (م310ق), عن ابوالعباس عبيداللّه (عبداللّه) بن احمد بن نَهيك, عن محمد بن ابى عمير (م217), عن زيد».
اين اثر, شامل 34 روايت است كه در همه آنها جز يكى, زيد, مستقيماً از امام جعفر صادق(ع) روايت مى كند. تنها استثنا حديث شماره 10 است ۱ كه زيد از امام باقر(ع), از طريق جابر بن يزيد جُعفى نقل مى كند.
2ـ ابو سعيد عَبّاد بن يعقوب عُصفُرى ۲ (برگ هاى 12a-9b) سلسله روايت: «تلّعكبرى, عن ابن همّام, عن محمد بن خاقان النحوى القلانسى, عن أبو سمينه محمد بن على بن ابراهيم الصيرفى, عن عبّاد».

1.شماره گذارى از اين جا به بعد, از من است.

2.مؤلف اين اصل, بيشتر به عنوان ابو سعيد عبّاد بن يعقوب اسدى رواجنى (م۲۵۰ق) شناخته شده است. مؤلفان مختلف اماميه در تأكيد كردن, با مشكل روبه رو هستند كه دو نام ابو سعيد اسدى و ابوسعيد رواجنى اشاره به يك نفر دارد. اين مؤلفان, عبارت اند از ابن داود حلّى (م نيمه دوم قرن هفتم) در كتابش الرجال (تهران, ۱۳۸۳ق, ص۱۹۴, ش۷۹۵) و محمد بن محسن فيض در نضد الايضاح (چاپ شده همراه با الفهرست, ص۱۷۶) و نورى طبرسى در مستدرك الوسائل (ج۳, ص۲۹۹): «و أمّا كتاب أبى سعيد عبّاد العصفرى و هو بعينه عبّاد بن يعقوب الرواجنى». همچنين سزگين در: GAS, I, ۳۱۶,۵۳۷. برعكس, مامقانى, قضاوت محتاطانه اى دارد (تنقيح المقال, ج۲, ص۱۲۴). اساس ترديدش مبتنى بر اين واقعيت است كه طوسى, عصفرى و رواجنى را به عنوان اشاره به دو نفر در نظر گرفته است و بنابراين, مدخل جداگانه اى به هر نام, اختصاص داده است (الفهرست, ص۱۷۶, ش۳۷۲ و ۳۷۴). چه چيز طوسى را به قبول چنين موضعى يا چنين اشتباهى, هدايت كرده است؟ كليد پاسخ, در گفته موجز حسين بن عبداللّه غضائرى (بنگريد به قبل, پى نوشت۱۸) است كه از قول فقها بدون ذكر نام امامى, نظرى نقل مى كند كه: ابو سمينه, هويّت عَبّاد را پنهان مى كرده است (رجال النجاشى, ص۲۰۸). فعل مورد استفاده براى توصيف عمل ابو سمينه «دلس» است (همان جا). اشاره به اين روش, به عنوان «تدليس الشيوخ» شناخته شده است. در اين مورد, ر.ك: الكفاية فى علم الرواية, الخطيب البغدادى, حيدرآباد: ۱۳۵۷ق, ص۳۶۵ـ۳۷۱; الرواشح السماوية, ص۱۸۶, ۱۹۱ و E۱۲,III, articl, Hadith, (J,Robson) at p,۲۵ و به طور كلّى بنگريد به: G.H.A.Junbol, Muslim Tradition, CUP, ۱۹۸۳, index, tadlis آشكارا حذف نام پدر عبّاد (يعقوب) توسط ابو سمينه و جابه جايى عصفرى به جاى رواجنى (نسبتى كه عبّاد, با آن شناخته مى شود) انجام شده است. ابو سمينه از اصل عباد, روايت نقل مى كند و كتاب وى, به طور يكنواختى به عنوان اصل يا كتاب عبّاد عصفرى, مورد ارجاع قرار گرفته است. ابوسمينه (محمد بن على بن ابراهيم صَيرفى) در منابع امامى به عنوان دروغگويى سرسخت, توصيف شده است (رجال الكشى, ص۴۷۵; رجال ابن الغضائرى, مندرج در مجمع الرجال, ج۵, ص۲۶۴ به نقل از تنقيح المقال, ج۳, ص۱۵۱) و طوسى برخى كتاب هاى او را كه در بردارنده تدليس بوده, مى شناخته است (الفهرست, ص۳۰۳). دليل آن كه ابو سمينه چرا خواسته هويت عباد را پنهان كند, مى تواند اين باشد كه عبّاد, دقيقاً متعلّق به اماميه يا اهل سنّت نبوده است. در محافل سنّى (كه او به رواجنى شناخته شده است, نه عصفرى), به عنوان رافضى غالى, مورد طعن قرار گرفته است; اما به عنوان راوى اى كه به هيچ وجه صادق نباشد, نبوده است و يكى از واسطه هاى نقل حديث بخارى بوده است (الكفاية فى علم الرواية, ص۱۳۱; ميزان الإعتدال, الذهبى, قاهره, ۱۳۲۵ق, ج۲, ص۱۶; اللباب فى تهذيب الأنساب, ابن الأثير, بيروت, بى تاريخ, ج۲, ص۳۹, عنوان: الرواجنى; تهذيب التهذيب, ابن حجر العسقلانى, حيدر آباد, ۱۳۲۵ـ۱۳۲۷ق, ج۵, ص۱۰۹. ارجاع هاى ديگر در: الوافى بالوفيات, الصفدى, ص۱۶, تصحيح وداد قاضى, ويسبادن, ۱۹۸۲م, ص۶۱۴, مقايسه كنيد با: F.Rosental. Kowledge Triumphant, Leiden, ۱۹۷۰, p, ۱۶۴ از سوى ديگر, طوسى (الفهرست, ص۱۷۶) و به تبع او ابن طاووس (اليقين فى إمرة أميرالمؤمنين, نجف, ۱۳۶۹ق, ص۵۴). ابن مطهّر حلّى (خلاصة الأقوال, ص۱۱۷) و ابن داود (همان, ص۴۶۵, ش۲۴۸) به رواجنى به عنوان عامى مذهب اشاره دارند. مامقانى (تنقيح المقال, ج۲, ص۱۲۳) اين اصطلاح «عامى مذهب» را به معناى راهى براى پنهان نمودن عقايد رواجنى تفسير كرده است تا سنّيان به نقل حديث از او ادامه بدهند و طوسى نيز تقيّه كرده است و او را به عنوان عامى مذهب, معرّفى كرده است (به دليل فشارهاى كه بر اماميه بوده است). اين مطلب مى تواند توصيف صحيحى از موضع عبّاد باشد.ر.ك: Madelong, The sorces of Ismaili Low, p, ۳۷ از داورى عباد در مسئله برائت, شايد بتوان گفت كه او زيدى ـ جارودى بوده باشد (ميزان الأعتدال, ج۲, ص۱۶). امكان جارودى بودن او را ابن طاووس بيان كرده است (همان, ۱۷۵). برخى مؤيدات ابن طاووس نمى تواند موجب ثقه شمردن ابو سمينه گردد. او به خاطر ديدگاه هاى شيعى غاليانه اش مشهور بوده است (بنگريد به: Halm,art.cit,p,۲۴۱ و مقاله من با عنوان: Braa in Shii Doctorine, JSA,I,۷,۱۹۸۶, p, ۱۶۵) (همين طور, زمانى كه ابو سمينه در نقل حديث از عبّاد خودارى نكرده است, تمام تلاش خود را براى پنهان كردن هويت عبّاد كرده است. براساس داستانى كه مُزَنى از او نقل كرده است, شايد بتوان گفت كه وى از عقايد زيدى خود دست برداشته است: «وكان عبّاد مكفوفا و رأيت فى داره سيفاً معلّقاً و حجفةً, فقلت: أيّها الشيخ! لمن هذا السيف؟ فقال لى: أعددته لاُقاتل به مع المهدى» (ر.ك: تهذيب الكمال,ج۱۴, ص۱۷۸ ـ۱۷۹). ابوالفرج اصفهانى, او را از وجوه و افراد سرشناس زيديه نام مى برد (مقاتل الطالبيين, تحقيق: سيد احمد صقر, ص۴۶۴, ۴۶۵ و ۴۷۳). در مورد دلالت دو نام بر يك تن, ر.ك: رجال النجاشى, تصحيح: شبيرى, قم, ۱۴۱۸ق, ذيل شماره ۳۱۸, هر دو لقب اسدى و رواجنى براى او ذكر شده است. (ذكر شدن يك فرد با دو نام يا اختصاص دادن مدخل هاى متعدد, مى تواند به دليل شناخته نبودن درست وى باشد, يا اين كه وى با نام هاى مختلفى مشهور بوده است).م.

صفحه از 121