الاُصول الأربعُمِئة (اصول چهارصدگانه) - صفحه 74

بعدى ـ كه مبتنى بر كتاب طوسى بوده اند ـ, آمده است. اكنون آنچه كه مى تواند محتمل باشد (و شايد به واقع نيز اين گونه بوده است), اين نظريّه است كه همه شاگردان جعفر صادق(ع) كتب اصول ننگاشته اند, ۱ گرچه اين طبيعى است كه برخى فقها به هر يك از اصحاب ائمه(ع) كه ابن عقده نام برده است, اصلى را نسبت داده باشند و اين گونه, شمار اصول, به چهارهزار, افزايش يافته است. ۲
هويت مؤلفان اصول, همانند مسئله شمار آنهاست. همان گونه كه در پى نشان داده خواهد شد, در حال حاضر, مشخصاً مى توان كمتر از نام چهارصد نفر را از منابع در دسترس, فراهم نمود. فهرست هايى كه تماماً به ذكر نام نويسندگان اصول اختصاص داشته اند, واقعاً تأليف شده بودند; امّا در شكل اصلى شان به دست ما نرسيده اند. طبق گفته شيخ طوسى, اين فهرست ها مختصر و ناتمام بوده اند و هدف جامع نوشتن نداشته اند. ۳ تنها استثنا, احمد بن حسين ابن غضائرى (م ابتداى قرن 5ق) بود. ۴ او دو فهرستْ تصنيف كرده بود: يكى فهرست مؤلفان اصول و ديگرى فهرست مؤلفان ديگر آثار (كه شيخ طوسى عنوان «تصانيف» يا «مصنّفات» را براى آنها ذكر كرده است). ۵ با اين حال, اين فهرست ها به دست فراموشى افتاده اند; چرا كه هيچ كس در دوره ابن غضائرى آنها را استنساخ نمى كرده است و به دليل نامعلومى توسط بعضى (بعض: يك يا چند تن)

1.المناقب, ج۲, ص۴۳. به عنوان مثال, از ميان چهار هزار تن, غير شيعيانى چون ابوحنيفه و مالك را ذكر مى كند.

2.قصص العلماء, التنكابنى, بى جا, ۱۳۰۴ق, ص۱۵۶. او از چهارهزار يا حتى شش هزار اصل, سخن مى گويد.

3.الفهرست, ص۱.

4.روضات الجنات, الخوانسارى, تصيح ا. اسماعيليان, قم: ۱۳۹۰, ج۱, ص۴۷ـ۴۹; النابس فى القرن الخامس, آقا بزرگ التهرانى, بيروت, ۱۳۹۱, ص۱۵; أعيان الشيعة, محسن الأمين, ج۸, بيروت: ۱۳۸۰, ص۲۰۱ـ۲۰۵.

5.الفهرست, ص۱. گرچه برخى فقهاى متأخّر هيچ ترديدى در استفاده از اصطلاح مصنَّف, در اشاره به اصل, ندارند. بنگريد به:پى نوشت شماره ۵; شرح الرسائل, مصطفى الاعتمادى التبريزى, ج۱, جزء سوم, قم, ح۱۳۹۰ق, ص۸۵.

صفحه از 121