به بررسى شرايط و قواعد فهم آن, رو مى كنيم و در اين مسير, به چهار موضوع مى پردازيم:
يك. توجّه به ظرفيت هاى موجود جامعه ق
هيچ گاه نمى توان فعل انسان ها را جدا از واقعيت هاى عينى جامعه تجزيه و تحليل كرد و به ارزيابى آن اقدام كرد; وگرنه دچار ذهنگرايى و وهم در سنجش خواهيم شد. گرچه نبايد يكسره از واقعيت تبعيت كرد و آن را مبناى تصميم گيرى و رفتار قرار داد; اما نمى توان به تمامى هم از آن, چشم فروبست و بدان بى توجه بود. از اينرو, رفتارها و تصميم گيرى هاى فردى و جمعى انسان ها را بايد در ظرف وقوع تاريخيشان تحليل كرد. كشف و شناخت اين ظرف ها و ظرفيت ها هرچه به گذشته برگردد, دشوارتر است; چرا كه بايد بر اسناد و متون تاريخى اعتماد كرد و بر پايه آنها سخن گفت; اما درستى اين متون و كافى بودنشان براى نشان دادن واقعيت ها, هميشه با پرسش و ابهام مواجه است, ليك از آنچه موجود است, نبايد چشم پوشيد.
حال اگر بخواهيم رفتار سياسى شخصيت هاى بزرگى چون اميرمؤمنان را تحليل كنيم و به پرسش ها پاسخ دهيم, اين قاعده را بايد منظور داريم. براى مثال, آيا در روزگارى كه على(ع) زياد بن ابيه را به كار گرفت, شايستگان ديگرى شناخته شده بودند و او از آنها صرف نظر كرد؟