به سخن ديگر, امام در پاسخ به آن ستايشگر, از يك سو, عادت زشت ثناگويى و مدّاحى از امرا و رجال سياسى را در جامعه اسلامى قاطعانه محكوم مى كند و از سوى ديگر, مى خواهد روح انتقاد كردن و ژرف نگرى در اعمال مسئولان نظام اسلامى را در مردمْ پرورش دهد, حتى اگر اين مسئول در بالاترين سطح نظام (يعنى امام معصوم) باشد; و در عمل نيز پذيرش انتقاد را در مديريت اسلامى رايج گردانَد. البته اين بدان معنا نيست كه امام على(ع) اجازه مى داد تا مخالفان سياسى از روش انتقاد پذيرى او سوء استفاده كنند و به بهانه حقّ انتقاد, اساس حكومتش را متزلزل سازند.
سيره علوى در برخورد با انتقادهاى ويرانگر
سيره امام على(ع) در برخورد با انتقادهايى كه از سوى مخالفان سياسى او مطرح مى شد نيز بسيار قابل تأمّل و آموزنده است. به دليل شرايط خاصّ حكومت امام و پيدايش جريان هاى سياسى گوناگون در برابر او, سندهاى تاريخى فراوانى از برخوردهاى آن بزرگوار با انتقادهاى مخالفان در دست است كه مى تواند الگو و مبنايى براى برخورد با مخالفان سياسى در نظام هاى اسلامى باشد.
ناكثين, قاسطين و مارقين, سه گروه عمده سياسى مخالفِ امام على(ع) در دوران حكومت كوتاه او بودند كه به امام و روش حكومت او اعتراض داشتند و نارضايتى خود را به اشكال گوناگون, ابراز مى كردند. سيره امام در برخورد با اعتراضات اين سه جريان سياسى, به خوبى نشان مى دهد كه اگر او به طور رسمى از مردم مى خواهد انتقادهاى خود را با صراحت بيان كنند, مقصودش هر گونه انتقاد نيست. مقصود آن نيست كه افراد قدرت طلب و كينه توز و توطئه گر مى توانند براى رسيدن به مقاصد سياسى خود, به بهانه آزادى بيان و قلم, هر آنچه مى خواهند, بگويند و بنويسند و نظام اسلامى را تضعيف كنند و رهبرى آن را زير سؤال ببرند.
به طور كلّى, شيوه برخورد امام با ناكثين, قاسطين و مارقين, متناسب با روشى بود كه در ابراز انتقاد, بر مى گزيدند. براى نمونه, نگاهى گذرا به انتقاد مارقين و برخورد امام با آنان مى كنيم.