سخنان مقام معظّم رهبري - صفحه 140

معرفت اميرالمؤمنين و اهل بيت(ع) هستيم و همه دنيا ما را به اين عنوان مى شناسند (و معروفين بتصديقنا اياكم) ۱ , حقيقتاً جز يك ساحل كوچكى از اقيانوس ژرف و عظيم را درك نكرده ايم و از اميرالمؤمنينْ چيزى نفهميده ايم; نه فقط در مقام عمل از آن زندگى يك پارچه نور و يك پارچه اخلاص و صفا و آن كمالِ توصيف نشدنى عقبيم; بلكه در مقام شناخت, علم و معرفت هم خيلى عقبيم.
همه ما, همه جامعه ما, متأسفانه, با همين ظواهر خيلى سطحى از اين شخصيت عظيم, سرگرم و دلْ مشغول شده ايم. نه اين كه اين ظواهر,كم اهميت باشند; نه! همين ها آن قدر مهم است كه آدم هاى بزرگى را به خود جذب مى كند; امّا ماوراى اين ظواهر, آن قدر بواطن زيبا و درخشان در زندگى اميرالمؤمنين و در شخصيت او وجود دارد كه انسان به اندكى از آنها كه برمى خورد, حقيقتاً مبهوت مى شود.
الآن, نهج البلاغه در اختيار همه ماست. انسان, در هر كدام از اين خطبه هاى نهج البلاغه, مثلاً در خطبه قاصعه يك مقدارى ژرف نگرى بكند, يك عوالم عجيبى از معارف را مى يابد كه نمونه اش در جاهاى ديگر يافت نمى شود.
اين ادعيه اى كه از اميرالمؤمنين باقى مانده است, اين ادعيه صحيفه علويّه, اين دعاى كميل و بقيه دعاها, هركدام را كه انسان با ذهن و استعداد خود, در وقت مناسب, در هنگام اقبال دل و اقبال ذوق مى نگرد, دنياى شگرفى از معارف را در آن كلمات نورانى مى يابد; نه از آن حقايقى كه دستمان اصلاً به آنها نمى رسد و جز اسمى از آنها از زبان اوليا نشنيده ايم; بلكه از همين معارفى كه براى ذهن ما قابل فهم است. انسان مى بيند احاطه بر آنها على الظاهر براى امثال ما آدم هاى كوچك, ممكن نيست. اينها همان كلماتى است كه أميرالمؤمنين در مَحاضر عام, در مقابل مردم يا در مقابل اصحاب خودش بر زبان آورده است, يا در مقام تضّرع و انابه

1.كتاب من لايحضره الفقيه, ج۲, ص۶۱۲ .

صفحه از 148