قضايايى يك اختلاف نظرهايى بين ما بود كه بحث هايى با هم مى كرديم. بعد از چندى پيش من آمد و گفت: «آقا! من اخيراً با بحار آشنا شده ام. عجب مطالبى دارد!». در حالى كه بحار, جامع احاديث شيعه است و واقعاً جزو منابع درجه يك شيعه است; يعنى بحار, واقعاً از لحاظ اهميت در سطح بالا قرار دارد; اما اين به آن معنا نيست كه همه احاديثش احاديث معتبرى است. بناى مجلسى هم بر اين نبوده است. احاديث عجيب و غريب و غير معتبر هم در بحار هست; امّا باز هم اين كتاب, كتاب بسيار ارزنده اى است. مجلسى بدون ترديد در باب حديث, جزو مؤلفان درجه يكِ شيعه است; اما اين به معناى آن نيست كه مطالب او همه اش درجه يك باشد.آن آقا بحار را ديده بود. حالا همو اگر به كافى مراجعه مى كرد, اگر به من لايحضر مراجعه مى كرد, اگر به كتب معتبرتر مراجعه مى كرد, طبعاً يك چيزهاى بالاترى را هم پيدا مى كرد; يعنى احاديث, گنجينه هاى عجيبى است. بى نهايت نكته در اين احاديثْ وجود دارد.
حديث را بايد زنده كرد. با حديث بايد آشنا شد. تعامل با حديث را بايد فهميد و دانست كه چگونه مى توان و در كجا مى توان از حديث براى فهم معارف اسلامى و تكميل همين معارف و درك اسلامى استفاده كرد. بنابراين, كار بر روى حديث, بسيار با ارزش است و من تقدير مى كنم از اين اهتمامى كه جناب عالى [حجة الاسلام و المسلمين رى شهرى] به اين كار داريد و مى بينم بحمد اللّه اجتماع بزرگى هم درست شده براى كار بر روى حديث و هيچ سهل انگارى در اين كار نبايد كرد.
بايد حديث را دانست. بايد حديث راحفظ كرد. بايد گزينش و خلاصه سازى كرد. نبايد شتابزده با حديث برخورد كرد. بعضى هم مثل همان مثالى كه خودم زدم در مورد آن حديث خصال, وقتى به يك حديثى برخورد مى كنند كه آن را نمى فهمند, بلافاصله آن حديث را رد مى كنند و مى گويند: نه! در حالى كه ممكن است معنايى خاص داشته باشد. بزرگان ما وقتى با اين گونه احاديثْ برخورد مى كردند, مى گفتند: «ما علمش را به اهلش واگذار مى كنيم. ما نمى دانيم» و حديث را كنار