هم از روى فراموشى چيزى افزوده يا كاسته باشد و در اين حال, هدف از بعثت ايشان از بين مى رود. امّا اگر آن حضرت را به عصمت از خطا و فراموشى توصيف كنيم, سنجيده تر و بهتر است; زيرا بدين وسيله, ضرر احتمالى, بلكه حتمى و مسلّم (بى فايده بودن بعثت ايشان) را دفع نموده ايم. لذا بايد و لازم است كه اين عقيده را بپذيريم. ۱
فاضل مقداد نيز در كتاب شرح نهج المسترشدين, وجوب عصمت پيامبر(ص) و امامان(ع) را به نقل از علماى شيعه در چهار امر عنوان كرده است: 1) در اعتقادات دينى, 2) در تبليغ دين, 3) در امور دينى, 4) در امور دنيوى. ۲
4. گفتگوى حضرت فاطمه (س) با حضرت على(ع)!
در أمالى الصدوق, روايتى نقل شده كه يك بيابانگرد عرب براى طلب حاجات خويش سه نوبت به زيارت بيت الله الحرام آمد, و در نوبت سوم, از خداوند, چهار هزار درهم درخواست كرد. وقتى على(ع) ـ كه در آن جا حاضر بود ـ عرض حاجت وى را شنيد, به سويش رفت و بعد از گفتگويى پذيرفت كه آن مقدار پول را در مدينه به او بدهد. وقتى على(ع) از حضور اعرابى در مدينه اطّلاع پيدا كرد, توسط سلمان فارسى, باغ خويش را به دوازده هزار درهم فروخت و پول آن را ميان آن اعرابى و ديگر اصحابش تقسيم كرد; ولى براى خود و خانواده اش حتى يك درهم نيز برنداشت. زمانى كه حضرت فاطمه(س) از اين موضوع آگاه شد, به على(ع) فرمود: «من و فرزندانم گرسنه ايم. شك ندارم كه تو نيز مانند ما گرسنه اى, و با اين حال, يك درهم نيز از فروش آن باغ براى ما باقى نمانده است». سپس دامن على(ع) را گرفت. وقتى