پرسشهايي درباره چند حديث - صفحه 114

على(ع) از ايشان خواست كه رهايش كند, آن بانوى گرامى فرمود: «نه, به خدا سوگند, رهايت نمى كنم تا پدرم ميان من و تو حكم كند!». در آن هنگام, جبرئيل بر رسول خدا نازل شد و گفت: «اى محمد! خدا به تو سلام مى رساند و مى گويد: از سوى من به على سلام برسان و به فاطمه بگو: ”سزاوار نيست كه دست على را بگيرى و به دامنش بچسبى!“».
وقتى رسول خدا دخترش فاطمه(س) را در آن حال ديد, فرمود: «دخترم! چرا على را رها نمى سازى؟». سپس پيامبر(ص) بعد از استماع ماجرا از زبان حضرت فاطمه (س), پيام الهى را به ايشان ابلاغ كرد. در پى آن, حضرت فاطمه(س) فرمود: «فإنّى أستغفر اللّه ولا أعود أبداً». ۱

پرسش ها

1. اين روايت از نظر سند, ضعيف است سند آن را شيخ صدوق, اين گونه نقل كرده است:
حدّثنا أحمد بن زياد بن جعفر الهمدانى, قال حدّثنا عمر بن سهل بن اسماعيل الدينورى, قال حدّثنا زيد بن اسماعيل الصائغ, قال حدّثنا معاوية بن هشام, عن سفيان, عن عبدالملك بن عمير, عن خالد بن ربعى قال:…
بجز احمد بن زياد همدانى ـ كه از مشايخ شيخ صدوق است و مورد توثيق و تمجيد وى قرار گرفته ـ ۲ از بقيه راويان ذكر شده, در رجال شيعه يادى نشده و يا به عنوان مجهول و مهملْ مطرح شده اند و به هر حال, مورد توثيق قرار نگرفته اند. براى مثال, علامه مامقانى درباره خالد بن ربعى تميمى نهشلى آورده كه وى, مجهول

1.أمالى الصدوق, ص ۳۷۷.

2.ر.ك: معجم رجال الحديث, ج۲, ص ۱۲۰.

صفحه از 135