پرسشهايي درباره چند حديث - صفحه 120

باتوجّه به تصريحات فوق, به طور قطع مى توان گفت كه روايت هيثمى در مجمع الزوائد و كسانى نظير ابو نعيم در حلية الأولياء ۱ كه ذيل اين گزارشْ نسبت خطا و اشتباه به پيامبر(ص) داده اند,متزلزل است.
2ـ چنان كه نقل شد, عكاشه وقتى برخاست, به پيامبر(ص) عرض كرد: «اگر ما را چند بار به خدا سوگند نمى دادى, من كسى نبودم كه به اين كار, اقدام كنم…», در حالى كه پيامبر(ص) فقط يك بار مردم را به خدا و به حقّى كه بر آنان داشت, اين گونه سوگند داد: «أناشدكم باللّه و بحقّى عليكم» و اين, نشانه اضطرابى است كه در متن حديث وجود دارد.

برداشتى ديگر

تحليل ديگرى كه در مورد مضمون اين روايت (به فرض صدور اصل و بخش هايى از آن) مى توان ارائه نمود, آن است كه رسول خدا خود مى دانسته كه هيچ اشتباهى مرتكب نشده است, و اگر هم كسى چون عكاشه را زده, اشتباهاً نزده; بلكه او را به سبب كارى كه مرتكب شده بود و كسى جز پيامبر(ص) آن را نمى دانسته, مستحق زدن مى دانسته است. لذا او را با نواختن ضربه اى تعزير و تنبيه كرده است. وقتى رسول خدا مردم را سوگند داد كه اگر كسى حقّى برگردنش دارد, بازگو كند, قاعدتاً نمى بايست كسى چيزى بگويد; ولى چون عكاشه زبان به سخن گشود, رسول خدا به علّت فضاى نامناسبى كه در آن هنگام بر مردم سايه افكنده بود, نمى توانست حقيقت ماجرا را بازگو كند. لذا تنها به اين اندازه بسنده فرمود كه او را عمداً نزده است و خويشتن را ايثارگرانه آماده قصاص كرد, و يا آن كه منظور از جمله «أعيذك بجلال اللّه أن يتعمّدك رسول اللّه بالضرب», آن است كه رسول خدا عكاشه را عمداً و بدون وجه صحيح نزده است; نه آن كه به وجهى

1.ر.ك: حلية الأولياء, ج۴, ص ۷۳ ـ ۷۵.

صفحه از 135