صحيح هم عمداً نزده است, اما چون نمى توانسته اين حقيقت را بازگو فرمايد, برخى از متعلّقات جمله خويش, مثل «من غير وجه صحيح) را حذف كرد, ولى در نيّت داشت. امام على و حسنين(ع) هم مى دانستند كه رسول خدا كسى را بدون ارتكاب جرم نمى زند; ولى چون نتوانستند حقيقت را افشا كنند و لذا قصاص مورد ادّعاى عكاشه را به جاى پيامبر(ص) به جان خويش خريدند. فرمايش حضرت فاطمه(س) نيز از اين جا ناشى شده است.
با اين تحليل و با توجّه به آن كه مسلّماً قسمت هايى از روايت, مخدوش و متزلزل است, تعدادى از ابهامات و پرسش ها, رفع و پاسخ داده مى شود. با اين عنايت, بايد بگوييم كه اصل اين روايت «به فرض صدور), از احاديث متشابه است و آن را به ظاهرش نمى توان حمل كرد.
جالبْ آن كه نظير اين روايت از أمالى الصدوق با اختلافاتى در مورد شخصى به نام سوادة بن قيس (به جاى عكاشه) نقل شده است. بنابراين, اشكالاتى كه متوجّه روايت هيثمى بود, متوجّه بخش هايى از روايت شيخ صدوق هم, مى شود.
روايت شيخ صدوق از قصاص پيامبر
۰.در روايت شيخ صدوق, در دنباله داستان مذكور, آمده است:ثم قام رسول اللّه(ص) فدخل بيت أمّ سلمة… فقالت أم سلمة:«يا رسول اللّه! مالى أراك مهموماً متغيّر اللون؟». فقال: «نعيت الى نفسى فى هذه الساعة»… ثم أغمى على رسول اللّه(ص) , فدخل بلال و هو يقول: «الصلاة! رحمك اللّه!». فخرج رسول اللّه(ص) وصلّى بالناس… ثم قال: «أدعوا لى على بن أبى طالب وأسامة بن زيد». فجاءا, فوضع (ص) يده عليّ عاتق على والأخرى على أسامة… فجاءا به حتى وضع رأسه فى حجرها [أى فاطمة(س)] فإذا الحسن