بررسي احاديث آغاز وحي - صفحه 3

ديدگاه نخست

هنگام نزول وحيِ نخستين, پيامبر(ص) از آمادگى كافى براى دريافت وحى بهره مند نبوده است. لذا هنگام نزول وحى, رسول خدا شك كرد كه شايد جنون بر او عارض شده يا اين كه شيطان, تسويلات خود را به عنوان وحى بر او القا كرده است. لذا نزد خديجه و ورقة بن نوفل رفت و با اعلام آن دو, يقين به وحى بودن آنچه بر او نازل شده بود, برايش حاصل شد و آرامش قلبى پيدا كرد كه آنچه بر او نازل شده, يقيناً وحى است. مبناى اين ديدگاه, روايتى است از عايشه كه در كتب روايى, عموماً, و در كتب روايى اهل سنّت, خصوصاً نقل شده است.
ما اين ديدگاه را نمى پذيريم و آن را مورد تحليل و بررسى قرار مى دهيم; زيرا به نظر مى رسد كه مبناى اين ديدگاه, از جهات مختلفى مخدوش است كه عبارت اند از:
1. اين روايت, با رواياتى كه دالّ بر نزول وحى در بيدارى رسول خداست, تعارض دارد.
2. اين ديدگاه با نصّ قرآن, سازگارى ندارد; زيرا قرآن, شك را از پيامبر(ص) نفى مى كند, در حالى كه در اين ديدگاه, نسبت شكّ و ترديد به پيامبر(ص) داده شده است.
3 . سند روايت, از چند جهت مخدوش است:
الف) روايت, مُرسل يا مُرسل معضل است.
ب) در سلسله سند, افراد مجهول و متّهم وجود دارند.
پ) روايت, جزو بلاغات زهرى بوده و قابليت احتجاج ندارد.
4. با سنّت عملى پيامبر(ص) سازگار نيست.

ديدگاه دوم

بر مبناى اين ديدگاه, وحى از طُرُق مختلفى بر پيامبر اسلام نازل مى شد و پيامبر(ص) هم با يقين به اين كه آنچه در غار حِرا بر او نازل شده وحى است و با «بيّنه», آن را دريافت مى نمود و او در مقام دريافت وحى, هيچ گونه ترديدى به خود راه نداده است. مبناى اين   ديدگاه, آيات و روايات فراوانى است كه به آنها, استدلال مى شود. ما اين ديدگاه را پذيرفته ايم; زيرا با قرآن و نيز با سنّت پيامبر(ص) , سازگارى دارد; چرا كه قرآن در مورد بسيارى بر درستى وحى محمدى گواه و شاهد است كه به چند نمونه, اشاره مى شود:
لكن اللّه يَشهَد بما أنزل إليك.۱
إنّ الرسول حقّ وجاءهم بالبيّنات.۲
والذى أوحينا إليك من الكتاب هوالحق مصدّقاً لما بين يديه.۳
ماينطق عن الهوى, إن هو إلاّ وحى يوحى.۴
نتيجه اين كه به شهادت قرآن, هرچه بوده است, از وحى الهى نشئت گرفته است, به علاوه پيامبر(ص) در قرآن, چنان تصوير شده است كه او از عذاب پروردگارش مى ترسد و به عجز خودش در تبديل حرفى از حروف قرآن, معترف است. ۵
اين ديدگاه, همگام با قرآن, شك و ترديد را از پيامبر(ص) نفى مى نمايد و معتقد است كه ائمه با بيّنه مبعوث شده اند و وحى را با يقين, دريافت نموده اند. قرآن هم در موارد بسيارى مى فرمايد:
لقد أرسلنا رُسُلنا بالبيّنات.۶
از طرفى, اين ديدگاه با سنّت پيامبر(ص) هماهنگ است; زيرا پيامبر(ص) در آغاز رسالت, اعلام كرده بود كه جز به وحى سخنى نمى گويد و هر جا كه وحى در كار نبود, با يارانش به مشورت مى پرداخت كه نمونه آن را در جنگ هاى بدر و اُحُد, مشاهده مى كنيم. ۷
  قبل از ورود به بحث, لازم ديديم استقصايى در مورد روايت بنماييم و پيشينه مختصرى از بحث, ارائه دهيم.

1.نساء, آيه ۸۶.

2.آل عمران, آيه ۸۶.

3.فاطر, آيه ۳۱.

4.طور, آيه ۳ ـ ۴.

5.تاريخ قرآن, محمود راميار, ص ۹۱.

6.حديد, آيه ۲۵.

7.تفسير الطبرى, ج ۲, ص ۲۶۷; السيرة النبوية ,ابن هشام, ج ۲, ص ۲۷۲; الطبقات الكبرى, ج ۲, ص ۱ ـ ۶; المستدرك على الصحيحين, ج ۳, ص ۱۲۷ و ۱۲۹.

صفحه از 36