روشی نو در شناخت راويان حديث(1) - صفحه 86

قال: (النصف كثير). فقلت: الثلث. قال: «الثلث, والثلث كثير (أو كبير)». قال: فأوصى الناس بالثلث, فجاز (لهم ذلك).

۶۰.مرضت فعادنى النبى - صلّى الله عليه و سلّم - فقلت: يا رسول الله! ادعُ الله أن لا يردّنى على عقبى. قال: «لعلّ الله (أن) يرفعك، (فينفع) بك ناساً». فقلت: اُريد أن اُوصى، وإنّما لى ابنتة، فقلت: (أفأوصى) بالنصف؟ قال: «النصف كثير (أو كبير)». قال: فاُوصى بالثلث، فجاز (ذلك له)

من تفاوت هاى كمى را در نقل فوق ديدم كه البته آنها را در داخل پرانتز قرار داده ام. شايد بتوان مهم ترين تفاوت را در جمله پايانى يافت, به طورى كه در نقل 59, از اين مطلب كه سعد ثلث مالش را وصيّت مى كند, نتيجه مى گيرد كه «مردم هم ثلث مالشان را وصيّت كردند و اين مقدار براى آنها مجاز شمرده شد». در نقل 60, جمله به اين شكل است كه «سعد, ثلث مالش را وصيّت كرد و اين مقدار براى او مجاز شمرده شد». طبيعتاً يك فقيه از نقل 59, اين نتيجه را مى گيرد كه چون براى سعد مجاز شمرده شد, پس براى ما نيز مجاز است.
نقل 61, ديدار پيامبر(ص) را بيان كرده است. سپس از سعد حكايت مى كند كه او مى گريست و از پيامبر(ص) مى پرسيد كه: آيا در سرزمينى كه از آن هجرت كرده است, خواهد مرد؟ پيامبر, آشكارا مى گويد كه إن شاءاللّه چنين نخواهد شد. سپس راوى به گفتگوى آنها درباره وصيّت مى پردازد و ادامه مى دهد كه بهتر است ورثه او غنى باشند, نه همچون مسكينان. نقل 62, بدون هيچ مقدمه اى به مسئله وصيّت مى پردازد و ادامه مى دهد كه بهتر است وارث, غنى باشد, نه مسكين.

صفحه از 86