رساله نجفيه ملا خليل قزويني - صفحه 157

السلام ـ به معنى كيفيّت متوسّطه كه موافق اصطلاح فلاسفه است, نيست. بلكه به معنى آميخته به غير خود است, مثل: «كان مزاجها زنجبيلاً»۱ در اين جا استعاره شده براى علم و عمل ـ كه مذكور است سابقاً ـ و بر تقديم تسليمِ اين كه مرادْ كيفيّت متوسطه باشد, فرقى نيست در مضاف اليه آن ميان مجرّد و جسم لطيف بسيط در امكان فيضان به توسط مزاج حال در متعلّق آن و آنچه فرموده اند كه «اوايل اين حديثْ دلالت به اين مى كند كه غير از اللّه تعالى مجرّدى مى باشد, همچنانكه فلاسفه مى گويند» صحيح نيست و تأويل اين حديث به چند وجه محتمل است, از آن جمله اين است كه عالَم به فتح لام به معنى «مايعلم به الصّانع» است و آن منحصر است در اجسام و جسمانيّات; زيرا كه از اختصاص هر كدام آنها به مكانى و شكلى و مانند آنها معلوم مى شود وجود مدبّرى كه تأثير او در غير خود به عنوان «كن فيكون» نباشد: «اَوَلَم ينظروا فى ملكوت السموات و الأرض و ما خلق اللّه من شىء»۲ و از وجود مجرّدات, چيزى معلوم نمى شود و «عالم عِلوى» عبارت است از اجرام سماويّه كه از جمله آنها كواكب است كه غير آنها چيزى از سماويّآت, محسوس ما نمى شود.
مراد به «صور», صاحبان مقدار و شكل است و اكثر استعمال آن در خالى از روح است و مستعمل در مجرّدات نمى شود و مراد به «مواد», اسطقسات است و آنها اجسام بسيط است كه از امتزاج آنها جسمى مركّب به هم رسيده باشد. پس مقصود, نفى تركيب و اثبات بِساطيت اجرام عِلويّه است. ظاهر, ايناست كه به جاى عين در «عالية», خاء با نقطه بايد و از كاتبْ سهوى شده باشد, مگر آن كه مراد, علوّ مكان باشد نسبت به اهل قوّت و استعداد كه در زمين مى باشد و مراد به «قوّة», قدرت است, مثل: «إنّ اللّه هُوَ الرزّاق ذوالقوّة المتين»۳ و مراد به «استعداد», آماده

1.نحل، آيه ۱۷.

2.اعراف، آيه ۱۸۵.

3.ذاريات، آيه ۵۸.

صفحه از 161