رساله نجفيه ملا خليل قزويني - صفحه 158

بودن براى قدرت است و اين اشارت است به اين كه غير اللّه تعالى در وقت فعل, قدرت دارد بر آن فعل و بر ترك آن فعل و پيش از وقت فعل, قدرت ندارد; بلكه استعداد قدرت دارد و مثلاً آدمى در وقت ظهر, قدرت بر نماز ظهر در آن وقت دارد و در وقت چاشت, قدرت بر نماز ظهر در وقت ظهر ندارد; زيرا كه از جمله شروط آن فعل, بقاى فاعل است و آن به قدرت او نيست. و عدم قدرت بر شرطى كه مفقود باشد, مستلزم عدم قدرت بر مشروط است به طريق اولى و مقصود در اين مقام, ابطال قول فلاسفه است كه مى گويند كه حركات سماويّ ات, اراديه است و پوچ ها در بيان اين گفته اند.
ضمير «تجلى» راجع به اللّه تعالى است به نوعى از مجاز, مثل آيت سوره اعراف كه «فلمّا تجلّى ربّه للجبل»۱ و مراد تجلّى, آيت كبرى است از آيات ربّ و شايد كه قول موسى ـ عليه السلام ـ: «أرنى أنظر إليك» و قول اللّه تعالى در جواب او كه: «لن ترانى و لكن انظر إلى الجبل فإن استقرّ مكانه فسوف ترانى»۲ نيز مبنى بر اين مجاز باشد; زيرا كه رؤيت آيت كبرى مناسب حال حضرت موسى نبوده و نصيب رسول آخر الزمان ـ عليه و آله ألف تحية و سلام ـ شده در معراج, چنانچه گفته در سوره نجم كه: «لقد رأى من آيات ربّه الكبرى»۳ و در سوره بقره: «منهم من كلّم الله و رفع بعضهم درجات».۴
عطف در «وطالعها» از قبيل عطف در آيه سوره توبه است كه: «يَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُون»۵ ومراد, اين است كه براى بعض سماوياتْ تجلّى كرد و در نزديك, خود را به آن بعض نمود, چنانچه آفتاب در نصف النهارْ نورش بسيار است. پس آن بعض, صاحب شعاع شد و بعضى را مطالعه كرد به اين معنى كه از دور, خود را به آن نمود, چنانچه آفتاب در وقت طلوع, نورش كمتر است. پس آن بعض,

1.اعراف، آيه ۱۴۶.

2.همان.

3.نجم، آيه ۱۸.

4.بقره، آيه ۲۵۳.

5.توبه، آيه ۱۱۱.

صفحه از 161