رساله نجفيه ملا خليل قزويني - صفحه 162

است كه دنيا داخل چند بيضه شود, بى آن كه بيضه بزرگ شود و بى آن كه دنيا كوچك شود; زيرا كه ادراك اجسامْ چيزها را به سودن اجزاء به اجزاء و دخول ادراك كرده شده در ادراك كننده است و قول به اين كه محال بالذات واقع شود به قدرت رب, مكابر است و حاصل دفع امام ـ عليه السلام ـ اين شبهت را اين است كه اگر صحيح باشد, لازم مى آيد كه مردمك ديده [كه] جسم كوچك است به اتفاق, خواه از انسان و خواه از ساير حيوانات, ادراك نكند آسمان را و زمين را با عظمت آنها; زيرا كه اين ادراك اگر به سودن اجزاء به اجزاء و دخول حقيقى آسمان و زمين در جثّه مردمك است به قدرت قادرى, پس دخول دنيا در بيضه نيز چنين خواهد بود و اگر به سودن اجزاء به اجزاء و دخول حقيقى نيست, بلكه به حالتى است مانند دخول, پس قول زنادقه كه ادراك اجسامْ چيزها را به سودن اجزاء به اجزاء و دخول حقيقى در يكديگر است, واضح البطلان است و چون واضح البطلان نباشد و حالْ آن كه تداخل جسمين, محال بالذات است, خواه مساوى يكديگر باشند و خواه مختلف و خواه كوچكْ بزرگ شود, يا بزرگْ كوچك شود و خواه نشود؟!
پس از اين جواب امام ـ عليه السلام ـ كه نقض اجمالى است, حلّ شبهه و نقض تفصيلى استفاده مى شود و لهذا هشام, چون آن را شنيد, گفت كه: «حسبى يابن رسول الله!» اگر گويى مدرك بالذات نفس ناطقه است و مردمك ديده به نوعى از مجاز است, گوييم كه اگر ادراك اجسامْ چيزها را به سودن اجزاء به اجزاء و دخول حقيقى چيزها در آنها باشد, پس توسط اجسام ميان مُدرك بالذات و چيزها به سودن و دخول حقيقى چيزها در واسطه خواهد بود به طريق اولى. پس اگر دوم ممنوع باشد, اول نيز ممنوع خواهد بود به طريق اولى, و چون چنين نباشد و حالْ آن كه حواس, جاسوسان و مؤدّيان اند؟! الداعى خليل بن الغازى القزوينى

صفحه از 161