تكمله اي بر مقاله پرسشهايي درباره چند حديث - صفحه 169

دانسته است, روش پسنديده اى نيست و با معيارى كه خود علامه مامقانى در مقباس الهداية (ص 74, سنگى) ارائه داده, سازگارى ندارد; زيرا او در مقباس گفته است:
اگر شيخ اجازه از كسانى باشد كه خودش داراى كتاب و روايت است و او يكى از اشخاصى است كه روايت از او اخذ و به او استناد داده مى شود, چنين كسى حتماً بايد ثقه و عدل باشد.
پس, از آن جهت كه معلّى بن محمد بصرى داراى كتاب بوده و روايت نيز داشته است, شأن او شأن راوى است و شرط قبول رواياتش ثقه بودن است; زيرا وجود او در زنجيره سند, صرفاً براى تيمّن و تبرّك نيست; بلكه براى اثبات استناد است و چنين كسى حتماً بايد ثقه بودنش معلوم باشد.
نتيجه گفتار, آن كه معلّى بن محمد بصرى هم از رجال ضعيف است كه توثيق صريحى درباره او وجود ندارد و توثيق مجلسى اوّل و محقّق بحرانى به اين دليل بوده كه او را از مشايخ اجازه دانسته اند; در حالى كه او خود, داراى كتاب و روايت بوده و در طريق سند واقع شده است و فقط در صورتى مى توان به او اعتماد كرد كه از قبل, ثقه بودنش معلوم بوده باشد. پس به توثيق آنها نيز اعتماد نمى شود و معلّى بن محمد بصرى همچنان ضعيف شناخته مى شود.
پس روايات شيخ صدوق نيز ضعيف و غير قابل اعتماد است.
6. اين روايت به سند منفصل از اَعمَش, از ثابت, از اَنَس نيز روايت شده است. ۱ و در ساير منابع, همگى از مآخذ ذكر شده روايت كرده اند.
اين روايت, على رغم نقل هاى متفاوتى كه دارد, در همه نقل ها ضعيف و غيرقابل اعتماد است و شرايط لازم براى حديث صحيح را دارا نيست.
تذكّر يك نكته را در اين جا ضرورى مى دانم و آن اين كه نويسنده مقاله, اين روايت را به امام حسين(ع) نسبت داده, در حالى كه در هيچ يك از منابع روايت, راوى اوّل اين روايت, آن حضرت نيست.

1.الثاقب فى المناقب, ص ۲۸۸ (ش ۲۴۶).

صفحه از 174