تكمله اي بر مقاله پرسشهايي درباره چند حديث - صفحه 172

مجمع الزوائد نقل كرده; ولى در پاورقى از حلية الأولياء نشانى داده است! نشانى روايت در مجمع الزوائد(ج 9, ص 27 ـ 31) است و هيثمى آن را از ابوالقاسم طَبَرانى(360 ق) اخذ نموده و پس از نقل, روايت را ساخته و پرداخته عبدالمنعم بن ادريس و مجعول دانسته است.
2. روايت در حلية الأولياء (ج 4, ص 73 ـ 79) نقل شده و ابو نعيم اصفهانى در حاشيه, عبدالمنعم را دروغپرداز و واضع آن معرّفى كرده است.
3. پژوهشگر, بحث سندى درباره اين روايت را نيز حقير شمرده و خيلى زود, آن را رها كرده و بررسى هاى محتوايى را آغاز كرده است. در حالى كه اشكالات اساسى و جدّى در يك روايت, با بررسى سندى آشكار و معلوم مى شود و بى توجّهى به اين مهم, موجب غفلت از امور مهم تر و اتلاف وقت مى گردد.
4. يكى از راويان اين روايت, عبدالمنعم بن ادريس(م 228ق) است.
احمد بن حنبل درباره او گفته است:
كان يكذّب على وهب بن منبّه. ۱
بخارى, او را «ذاهب الحديث» معرّفى كرده (التاريخ الكبير, ج3, ص2, ش 138) و إبن حبّان در المجروحين(ج2, ص 158) درباره او گفته است كه وى به نام پدرش و سايرين, حديث جعل مى كرده است.
همچنين ابن ابى حاتم در الجرح والتعديل (ج6, ص 67), ابن عدى در الكامل(ج 7, ص 35), ابن جوزى در الموضوعات(ج1, ص 117 و 301), ذهبى در ميزان الإعتدال(ج 2, ص 516), عقيلى در الضعفاء الكبير(ج3, ص 112), برهان الدين حلبى در كشف الحثيث(ص 173), خطيب بغدادى در تاريخ بغداد(ج 11, ص 133), سيوطى در اللئالى المصنوعة (ج1, ص 18 و 56) و بسيارى رجال شناسان ديگر, او را ضعيف و جاعل حديث معرّفى كرده اند. شايد قابل توجه باشد كه بدانيم وى, «قصّاص» بوده و به شغل قصّه گويى (نقّالى) اشتغال داشته است.
5. راوى ديگر اين روايت, ادريس

1.الميزان, ج ۲, ص ۵۱۶ (ش ۵۶۹۶).

صفحه از 174