تكمله اي بر مقاله پرسشهايي درباره چند حديث - صفحه 173

بن سَنان يمانى است كه نويسنده مقاله او را ناشناخته دانسته است. وى نوه دخترى وهب بن منبّه بوده و اغلب رجال شناسان غير شيعه از او نام برده اند و او را تضعيف كرده اند. ۱
6. با توجه به مجموع توضيحات نويسنده مقاله و اين جانب, واضح است كه روايت مورد بررسى, فاقد اعتبار بوده, بلكه جعلى و ساختگى است و با علم به اين نكته, بررسى درباره متن و محتواى روايت, بيهوده است.

روايت ششم

1. قطب الدين راوندى (م 573ق) است كه بين او و ابو جعفر محمد بن اسماعيل بَرمَكى (م ح 250 ق) بيش از 320 سال فاصله است. پس سند حديث, منفصل است و روايت منفصل, اعتبار ندارد. اگر گفته شود كه راوندى روايت را از كتابى اَخذ و نقل كرده, لذا ذكر واسطه ضرورت نداشته, در پاسخ, مى گوييم: اولاً اين سخن, فقط احتمال است و دليل قاطعى براى اثبات آن وجود ندارد. ثانياً اگر از كتاب ديگرى هم نقل كرده باشد, بايد مشخّصات كتاب را بيان مى كرد و اسناد روايت در آن كتاب را نيز يادآور مى شد.
2. مقصود از حسين بن حسن در سند حديث, همان ابن بُرد دينورى است كه كلينى در باب «حدوث العالم» از كتاب الكافى بر روايت ابوجعفر برمكى از او تصريح كرده است. حسين بن حسن دينورى, از رجال ناشناخته و مجهول است و روايتش فاقد اعتبار است تا خلافش ثابت شود.
3. روايت «جماعة» از ابو جعفر برمكى, اشكال ديگرى است كه در سند روايت وجود دارد. چون اين جماعتْ ناشناخته هستند, لذا نمى توان به روايت آنها اعتماد نمود.
4. با توجّه به توضيحات اين جانب و تحقيقات نويسنده مقاله درباره جاعل بودن ابوسمينه و ناشناخته بودن يعقوب بن جعفر و جعفر بن محمد, عدم اعتبار روايت, اثبات مى شود و با وجود اين

1.تهذيب الكمال, ج۱, ص ۱۵۹; ميزان الاعتدال, ج ۱, ص ۱۹۳; ج ۲, ص ۳; تهذيب التهذيب, ج ۱, ص ۱۹۴.

صفحه از 174