تكمله اي بر مقاله پرسشهايي درباره چند حديث - صفحه 175

ضرورى و لازم براى تصميم گيرى درباره چگونگى بررسى هاست.
2. روايت كشف الغمة, فاقد سند است و معلوم نيست كه آن را از كدام كتاب يا راوى اخذ نموده است. ملاّ محسن فيض در المحجّة البيضاء, اين روايت را با لفظ «قيل» نقل كرده كه نشان از عدم اعتبار روايت در نزد وى دارد و سايرين نيز همگى از كشف الغمة نقل كرده اند. پس مأخذ اصلى روايت, در همه نقل ها كتاب كشف الغمة است و در آن نيز فاقد سند بوده و روايت غير مسند, اعتبار نداشته و مردود است.
3. روايت دوم كه از مقتل الحسين خوارزمى نقل شده, از مُرسلات خوارزمى است و به لفظ «قيل» روايت شده. پس فاقد سند و غير معتبر است.
4. روايت قندوزى نيز فاقد مدرك و سند, و البته محكوم به عدم اعتبار است.
نتيجهْ سخن اين كه روايات فوق, هيچ كدام شرايط اعتبار يك خبر را ندارند و همگى فاقد سندند. لذا غير معتبر و غير قابل استناد ند.
نگارنده در اين مقاله كوتاه سعى داشت تا پاسخ هايى مختصر به سؤالات عديده فاضل محترم جناب محمد اصغرى نژاد داشته باشد. اميد كه اين پاسخ ها مفيد واقع شود. در خاتمه لازم مى دانم ضمن تأييد مجدّد از كنجكاوى هاى اينچنين (البته در آن جايى كه فايده اى بر آن مترتّب باشد) درباره احاديث و روايات, و آرزوى ادامه دقيق تر و صحيح تر اين بررسى ها توسط نويسنده محترم مقاله و ساير حديث پژوهان, نكاتى چند را يادآورى نمايم:
نكته اول. ما وظيفه داريم قبل از هرگونه اقدام به بررسى درباره روايات و احاديث, اصول وضوابط علمى تحقيق و پژوهش در دانش حديث(متدولوژى علمى تحقيق در علوم حديث) را به خوبى فراگيريم و سپس در مرحله عملى تحقيق, آن ضوابط و قوانين را به كار گيريم و با پرهيز از روش هاى سليقه اى و به كار بردن روش هاى علمى, به قوّت و صحّت تلاش هاى تحقيقى خود بيفزاييم. دانشْ دوستانى كه مقالات و كتاب هاى ما را مطالعه مى كنند, بايد بتوانند به نتايج تحقيقات ما اعتماد كنند و اين تنها در

صفحه از 174