معرّفى جلاء الأبصار فى متون الأخبار
محمدكاظم رحمتى ۱
متنى حديثى از ميراث معتزله
هرچند تحقيقات فراوانى در مورد معتزله انجام شده; ولى در اين پژوهش ها تنها به جنبه هاى كلامى يا تاريخى اين فرقه توجه شده است. ۲ با وجود اين, رواج حديث به عنوان يكى از مهم ترين علوم اسلامى ايجاب مى كرده كه معتزله نيز با توجّه به مواضع خود, ديدگاه هايى را در اين مورد بيان كنند; ۳ گرچه طبيعى بوده است كه معتزليان, همانند اهل حديث, توجّه چندانى به حديث يا حدّاقل نگارش متون حديثى نداشته باشند كه يكى از نقاط ضعف معتزليان بوده است. مى دانيم كه مجادله گر مشهور ضدّ معتزلى, ابن ريوندى به اين نكته به عنوان يكى از انحرافات معتزليان اشاره كرده است. ۴ قاضى عبدالجبّار به نقل از ابو على جبايى از كتاب الامامة نوشته ابن ريوندى بيان مى كند كه وى, معتزله را متّهم نموده بود كه:
إنّ هذا الطائفة لا مدخل لها فى الحديث. ۵
قاضى عبدالجبّار معتزلى, در كتاب خود فضل الإعتزال, بخشى را به ذكر دفاعيات خود از معتزله و بيان ويژگى هاى آنها اختصاص داده است. اين بخش, اهمّيت فراوانى در نشان دادن جنبه هاى بدعت آميز معتزله در اين دوره دارد. عصرى كه جريان اعتزال در كشاكش با اهل حديث به تسليم شدن تن در داد ۶ و در نهايت, بجز در چند مسئله, به طريق سنّت و جماعتْ گام نهاد و آن خردورزى هاى بى باكانه به تيغ سنّت و جماعت, گردن نهاد. ۷
قاضى در بخشى از مدافعات خود, بابى را به اين موضوعْ اختصاص داده كه چه علمى شايسته فراگيرى است و چه علمى, حُسنى در فراگيرى اش نيست. ۸ اين بخش مى تواند به ما در درك نظر معتزليان نسبت به حديث, كمك كند.
قاضى از كراهت و بى ميلى معتزليان در طلب حديثْ سخن مى گويد و اين را به دليل ذهنيت كلامگراى آنها بيان مى دارد و از آحاد بودن اغلب احاديث, سخن مى گويد ۹ و به مطالبى ضدّ روايت حديث, استناد مى كند ۱۰ و پس از اين مقدمات مى نويسد:
فإن قيل: «أ تكرهون طلب الحديث؟», قيل له: «معاذ اللّه أن نقول ذلك; لكنّا لا نوجب طلبه كما لا نوجب طلب الأدلة القاطعة». ۱۱
تأييد اين بى ميلى معتزله, در عدم وجود اثر خاص حديثى از آنهاست. تنها كتابى از ابوالقاسم بلخى با عنوان قبول الأخبار و معرفة الرجال و نيز كتاب الأمالى به تدوين قاضى جعفر بن احمد بن عبدالسلام مسورى(م ح 573ق) ۱۲ از احاديث قاضى عبدالجبّار برجا مانده است كه به صورت نسخه هاى خطّى در دسترس اند. ۱۳
1.دانشجوى كارشناسى ارشد تاريخ اسلام/دانشگاه شهيد بهشتى.
2.تنها فان اس, بعد از يافتن بخش هايى از كتاب النكت نوشته نظّام در نسخه خطّى غايات الأفكار و نهايات الأنظار نوشته اين المرتضى, ابن بخش ها را در مقاله اى با عنوان زير به چاپ رسانيد:
Ein unbekanntes fragmant des Nazzam in Der Orient in der Forschung, ۱۹۷۶,pp۱۷۰-۲۰۱.
اين بخش ها را مى توان در كتاب المنية و الأمل نيز يافت كه چاپ شده است, گرچه در چاپ مرحوم مشكور, بعضى كلمات درست قرائت نشده اند. فان اس, پس از اطّلاع يافتن از چاپ كتاب الفصول المختارة, نوشته سيد مرتضى كه در اصل, تلخيصى از كتابى نوشته شيخ مفيد است, منقولات فراوانى از كتاب النكت را در آن يافت و جداگانه در كتابى به چاپ رساند. كتاب نظّام, نقدى بر نظريات حديثى اهل حديث بوده و تا قرن ششم باقى بوده است. فخر رازى (م ۶۰۶ق) در كتاب المحصول خود, ۴۲ نقل از كتاب النكت آورده است. ر. ك: دائرة المعارف اسلام ( EI۲), مدخل نظّام, نوشته: فان اس.
كتاب النكت, توجه ابن قتيبه مدافع اهل حديث را سخت به خود جلب كرده و همو بخش عمده اى از اثر خود, يعنى كتاب تأويل مشكل الحديث را به نقد نظّام ,اختصاص داده است.
3.ابن تيميّه در اشاره به ديدگاه هاى معتزله بيان مى دارد كه آنها از نوشته هاى ابوالقاسم عبدالوهاب بن ابى الحيه, مشهور به جاحظ ورّاق(م ۳۰۹ق) بهره مى جسته اند. رك: همان, ج ۳, ص ۳۰۴(همو, درءُ فى تعارض العقل و النقل).
4.در مورد ابن ريوندى ر.ك: مجله هفت آسمان ش ۳ ـ ۴, مقاله: «ابن ريوندى و كتاب الزمرد, بازنگرى يك نظريه».
5.فضل الاعتزال, ص ۱۹۴. در ردّ اين ادّعا, ابو على جُبّايى از محدّثان معتزلى و آثار تأليفى آنها سخن گفته; ولى عبارتى كه در بعد از او نقل شده, كاملاً مؤيّد اين است كه معتزله, رغبت چندانى به حديث نشان نمى داده اند; خاصه كه بيشتر آنها به حجّيت خبر واحد, اعتقاد نداشته اند.
اين كه معتزله, معجزات منقول نبوى در احاديث را به عنوان استدلالى بر غير مسلمانان قبول نداشته اند, به كرّات در متون مختلف به عنوان يكى از موارد انحراف و خرده گيرى بر آنها بيان شده است. براى نمونه ر.ك: القلائد فى تصحيح العقائد, ابن المرتضى, تحقيق: ناصر البيرى, ص ۱۱۶: «البلخى: قد تواتر غير القرآن كانفجار الماء و حنين الجزع و اشباع الخلق الكثير من اليسير. أبو على و أبو هاشم: لم يتواتر غير القرآن و الا لشاركونا فى العلم به. البصريه(ظاهراً مقصود, مكتب ابو هاشم و ابو على جبايى باشد) و انشقاق القمر قد وجد. الخياط و البلخى: لا». همچنين, ر.ك: تثبيت الدلائل النبوة, قاضى عبدالجبّار, ج ۱, ص ۵۵ به بعد.
منشأ اين سوء تفاهم, ابن ريوندى بوده است كه معتزله را بدان متهم كرده بود. قاضى عبدالجبّار مى نويسد: «فأمّا مَن شنع ذلك على مشايخنا و زعم أنّهم أبطلوا سائر معجزات محمد(ص) فكلامه يدلّ على جهلٍ; لأنّ شيوخنا أثبتوها معجزة و دلالةً, لكنّهم لم بجوّزوا الإعتماد عليها فى مكالمة المخالفين» (المغنى, ج ۶, ص ۱۵۲).
6.در اين دوره, قاضى عبدالجبّار, كتاب ارزشمند تثبيت دلائل النبوة را نيز نگاشته است. اين اثر براى تحليل وضع معتزله, بسيار جالب است و به خوبى به تب و تابْ افتادن معتزليان را نشان مى دهد. درخشش و اوج حكومت خاندان هاى شيعى, اعم از زيدى, امامى و اسماعيلى, رشك قاضى را برانگيخته است تا بدان حد كه چنين وانمود مى كند كه اسلام به واسطه اين امر, در معرض نابودى است; اما آنچه كه در معرض خطر بود, جريان اعتزال بود, نه اسلام(براى نمونه ر.ك: تثبيت دلائل النبوة, ج ۲, ص ۵۹۹).
7.در اين دوره, گروه هايى بديل, چون اماميه كه كلامى عقلى و قابل رقابت با معتزله را ترويج مى كردند, خطر بالقوّه اى براى جريان اعتزال بودند. اماميه, علاوه بر نظام كلامى, ساخت فقهى مختص به خود داشت; چيزى كه معتزليان, فاقد آن بودند. اهمّيتِ داشتن نظام فقهى در اين بود كه امكان بقا را براى اماميه فراهم مى كرد(براى توضيحات بيشتر, ر.ك: كتاب ماه دين, سال سوم, ش ۱۲(۱۳۷۹), ص ۳: «زيديه و چالش حنابله و معتزله», حسن انصارى قمى).
8.فضل الإعتزال, ص ۱۹۲ ـ ۱۹۶.
9.براى بحث از مسئله حجيت خبر واحد, ر. ك: الإنتصار, ابوالحسين خياط, ص ۹۸. براى بحث كلى درباره اين مسئله, ر.ك: المعتمد فى أصول الفقه, ابوالحسين بصرى, ج ۲, ص ۵۴۱ به بعد.
10.فضل الإعتزال, ص ۱۹۳.
11.همان, ص ۱۹۴.
12.در مورد وى ر.ك: تيسير المطالب, تدوين: قاضى جعفر بن احمد مسورى.
13.در مورد اين آثار ر.ك: GAS,I,۶۲۳,۶۲۵.