گزارشي از مقاله « فرقة السَّلفية و تطوّراتها في التاريخ » - صفحه 176

نتايج زيانبار منع نقل حديث

1. با از بين رفتن احاديث, باب رأى, باز شد و هر كس طبق تشخيص خود, مصالح و مفاسد را از هم بازمى شناخت و متولّى امر هم حاكمان بودند.
2. به دليل كميِ احاديث روايت شده از پيامبر(ص) , در كنار سنّت رسول خدا, سنّت ديگر افراد (مانند خلفاى راشدين و برخى صحابه) نيز شايع شد و سنّت اين افراد, نه به عنوان اين كه ناقل سنّت و گفته پيامبر(ص) هستند, بلكه به اين عنوان كه داراى حقّ قانونگذارى و تشريع احكام هستند و بر امّت هم لازم است كه از آنها پيروى كنند, ترويج شد.
3. منع نقل حديث, در دوره بعد از خلفاى راشدين, آثار سوء خود را نشان داد و زمينه براى جعل احاديث و ورود «اسرائيليات», هموار شد.
نكته اى كه در تاريخ فِرَق, كم تر مورد توجّه واقع مى شود, تلاش معاويه براى تأسيس فرقه اى به نام «عثمانيه» است كه با شيعه و خوارج (دو فرقه اى كه قبل از عثمانيه به وجود آمدند) معارض اند.
مرحله دوم
اين دوره كه حدوداً سال هاى 143 تا 250 ق, را شامل مى شود, دوره برطرف شدن منع نگارش حديث و پخته تر شدن عقايد اهل سنّت است; دوره اى كه كتاب هاى فراوانى در حديث, تدوين شد. از اين تاريخ به بعد, عقايد, با نام «السنة» نوشته مى شد و قبل از اين تاريخ, بر كسى اطلاق «اهل سنّت» نشده است. نكته قابل توجّه در اين جا اين است كه با توجّه به منع نگارش احاديث در دوره خلفاى   راشدين, اين نصوص و روايات, از كجا به دست آيندگان رسيد؟ بر اين اساس است كه ابن خلدون نقل مى كند كه احاديث مورد قبول نزد ابو حنيفه, از هفده تجاوز نمى كرد.

صفحه از 178