گزارشي از مقاله « فرقة السَّلفية و تطوّراتها في التاريخ » - صفحه 178

مرحله پنجم

در قرن هشتم, ابن تيميّه حنبلى ظهور كرد كه او اهميّت فراوانى به مذهب سلفيه داد. او براى احياى آنچه در عصر امام احمد حنبل بود, كارى فراتر از كارِ گذشتگان انجام داد. او برخى از فروعِ دين را در اصول دينْ داخل كرد, نظير اين كه: «توسّل به رسول و ائمه و اوليا, شرك است و كسى كه اين كار را انجام مى دهد, مشرك است». همچنين بوسيدن سنگ قبر و ضريحشان و نيز سفر براى زيارت قبرها و بنا كردن ساختمان براى قبرها را شرك شمرد.
او با وارد نمودن اين مسائل به عقايد مسلمانان, بسيارى از مسلمانان را مشرك ناميد و پيروانى هم در مصر و شام پيدا كرد كه مشهورترين آنها ابن قيّم جوزى است. ابن تيميّه ردّى نيز بر كتاب منهاج الكرامةى علامه حلّى به نام منهاج السنة نوشت كه انگيزه هاى عثمانيِ ابن تيميّه, در اين كتاب, آشكار مى شود و به قول ابن حجر عَسقَلانى, ابن تيميّه به خاطر مبالغه اش در ردّ كتاب علاّمه حلى, حتى احاديث صحيح را رد مى كند و در نهايت, على(ع) را تنقيص مى نمايد. همچنين محمد زاهد كوثرى, از معاصران ما, هنگامى كه از افكار حديثى ابن تيميّه ياد مى كند, مى نويسد: «كه او در هر گامى كه برمى دارد, كينه و دشمنى خويش را نسبت به امام على(ع) آشكار مى سازد».

مرحله ششم

در اواسط قرن دوازدهم, شيخ محمد بن عبدالوهّاب, يكى از دانشجويان مدارس دينى حنابله در حجاز, تحت تأثير ابن تيميّه, به تكفير مسلمانان پرداخت و با همكارى محمد بن سعود, اين انديشه را بر حجاز, حاكم كردند و از ابتداى ظهورشان, تعدّى و تجاوزاتى بر عدّه اى از ممالك و شهرهاى اسلامى روا داشتند, كه حمله به عراق و اردن و كشتن اهالى كربلا از نمونه هاى آن است. اخيراً هم با انتشار برخى اسناد تاريخى مشخّص شده كه دولت انگلستان در تحرّكات آنها دخالت داشته است. امروز نيز دولت سعودى, همچنان تلاش مى كند تا در كشورهاى اسلامى, مذهب سلفيه وهابيه را تبليغ كند.

صفحه از 178