نقد «توحيد پلاستيكی» - صفحه 34

نقد«توحيد پلاستيكى»

جواد صفرى

در شماره21 فصل نامه علوم حديث, مقاله اى تحت عنوان «توحيد پلاستيكى» از آقاى احمد عابدى به چاپ رسيد كه برخى از مطالب آن براى راقم اين سطورْ قابل فهم نبود, لذا بر آن شد تا با يادداشت آنها و ارسال به دفتر فصل نامه از نويسنده مقاله بخواهد تا با توضيح خود باعث تنوير اذهان خوانندگانى نظير نگارنده شود.
قبل از پرداختن به آن مطالب, اشاره به چند نكته, خالى از فايده نخواهد بود.
1. انتقاد از مقاله مذكور, نقد نگارنده آن, آقاى عابدى نيست, بلكه فقط طرح مباحثى است كه در آن به خوبى مورد مداقّه قرار نگرفته اند.
2 . مقاله «توحيد پلاستيكى», نقد برخى از ديدگاه هاى وهابيان است; اما نقد مقاله مذكور به معناى تأييد وهابيت و تطهير آنان نيست تا خواننده بر خود بباوراند كه ناقد, از طرفداران و هواداران جريان سلفى است. مقصود نقد نويس, تذكر اين نكته است كه اگر ما قصد داريم از تشيع و اهل بيت(ع) دفاع كنيم, چرا از روش ها و اسلوب هاى صحيح   استفاده نمى كنيم و هم چون آنان كه مطالب ناصحيحى را به شيعه نسبت مى دهند, راه را به خطا مى رويم.
اگر دشمنان و مخالفان اهل بيت(ع),حرف ها و سخنان ايشان را تقطيع مى نمايند و با سوء استفاده از ضعف هايى كه احياناً در برخى از منابع وجود دارد, شيعيان را به جعل, تحريف و … متهم مى نمايند, چرا ما از روش سقيم و ناصواب آنها پيروى كنيم و به غلط, همان كنيم كه غافلان كردند.
رواست كه ما با انديشه, گفته و نوشته هايمان به گونه اى برخورد كنيم كه ديگران بفهمند طرفداران امام صادق(ع) چه قدر صادقانه برخورد مى كنند.
3 . وهابيت گرچه در طول دوره حياتش, مشكلات فراوانى براى فرق مختلف اسلامى ايجاد نمود و از معدود نحله هايى است كه دانشمندان جهان اسلام را به موضعگيرى عليه خود واداشت; امّا بايد ـ تا آن جا كه ممكن است ـ به همان نحو كه از انديشه هاى خود دفاع مى كنيم, انديشه هاى ديگران را نيز به درستى گزارش كنيم كه: «و لا يجرمنّكم شنآن قومٍ على ألا تعدلوا».۱ البته, اين بدان معنا نيست كه ما دست از حق و حقيقت برداريم و به باطل بگراييم.
اين جا بد نيست به بازديد مرحوم استاد مرتضى مطهرى به همراه آقايان سيدعلى شاهچراغى, سيد غلامرضا سعيدى, سيد هادى خسروشاهى و دكتر شريعتى در سال 1345 از دانشگاه اسلامى مدينه منوره,اشاره اى شود. در آن ديدار, شيخ ناصر العبودى مقاله اى تحت عنوان «عقيدة أهل السنة و الأثر فى المهدى المنتظر » را ـ كه سخنرانى شيخ عبدالمحسن العبّاد بود ـ به هيئت مذكور مى دهد. بعد از ظهر همان روز, حين استراحت, آقاى سيد هادى خسروشاهى مقاله را مطالعه مى كند و موضوع را به اطلاع ديگران مى رساند. استاد شهيد مطهرى مى فرمايد: خوب است آن را ترجمه كنيد; چون اعتقاد اين آقايان به مسئله مهدويت   و نشر آن در ميان مردم, تأثير مثبتى در تفاهم خواهد داشت. ۲
اينك, چند نكته درباره مقاله «توحيد پلاستيكى» يادآورى مى شود:
مقاله دنبال اين است كه اثبات كند وهابيان قائل اند كه خداوند جسم است. ضمن اين كه تقريباً تمام مقاله, جاى بحث و نقد دارد, ما فقط به برخى از نكاتى كه در مقاله وجود دارد, اكتفا كرده و معتقديم كه ممكن است مخاطبان مقاله در برخى موارد نتوانند خوب دفاع كنند و در برخى موارد با مشكل تعارض و تناقض مواجه باشند. آقاى عابدى در صفحه 186 مى نويسد:
عقايد ياد شده, اختصاص به شيخ محمد بن على بن سليمان ندارد, ۳ بلكه در كتاب هايى چون تصحيح المفاهيم العقدية فى الصفات الالهية ى عيسى بن عبدالله مانع حميرى و نيز اعتقاد ائمة السلف اهل الحديث محمد بن عبدالرحمن خميس و نيز اصول مذهب الشيعةالامامية ى ناصر بن عبدالله قفارى, ۴ اين عقايد به عنوان مسلّمات مذهب سلفيه معرفى شده و حكم به كفر هر كسى كه خدا را مجسَم نداند, شده است.
چون ايشان نفرموده اند به كجاى اين كتاب ها رجوع شود, ما بخش هايى را از اين سه كتاب نقل مى كنيم تا ببينيم آيا اين كتاب ها بر جسم بودن خداوند تصريح دارند,يا نه. و يا اگر كسى خدا را جسم نداند, كافر است, يا بايد با امّا و اگرهاى فراوان, اين مطلب را به افراد مذكور نسبت داد. به هر حال ,به همان ترتيب كه كتاب ها معرفى شده اند, به بيان مطالبى از اين كتاب ها مى پردازيم.اگر استاد عابدى مطلب صريحى از سلفى ها سراغ   دارند, بيان دارند تا ديگران هم آگاه شوند. در آن صورت هم بين, حرف آنان تعارض خواهد بود و به صورت قطعى نمى توان حكم كرد كه نظر آنها كدام طرف تعارض است. البته, اگر يكى از حرف ها نص باشد و ديگرى ظاهر نباشد, كه در آن صورت بايد يكى را بر ديگرى حمل نمود.
نويسنده كتاب تصحيح المفاهيم العقدية, كتاب خويش را با خطبه اى از امام على (ع) شروع كرده كه از خطب تنزيهى امام (ع) است: ۵

1.المائده, آيه ۲.

2.صلح جهانى و مهدى موعود از ديدگاه اهل سنت, سيدهادى خسروشاهى, انتشارات مؤسسه اطلاعات, چاپ اوّل, ص ۳۰ ـ ۲۹.

3.ضمناً چون كتاب شيخ محمد را در دسترس نداشتيم, به آن نپرداختيم.

4.اسم نويسنده ناصر بن عبدالله على القفارى است.

5.براى اين كه مشخص شود آيا جسميت از اين عبارات فهميده شود, مطالب به همان صورت كه در متن كتاب ها آمده نقل مى شود.

صفحه از 47