نقدي بر «از نقد سند تا نقد متن»(2) - صفحه 14

مؤلّف، به عنوان نمونه اى ديگر از قالب «گفت و گو» در حديث، گفت و گو ميان انسان و خدا را در روز رستاخيز مورد توجه قرار مى دهد و در مورد آن چنين حكم مى كند كه آن «تصويرگرى اى هنرى از پيامبر است، نه رويدادى كه در آينده انجام مى شود». جمله اوّل، توصيفى است از گفت و گوى مزبور و جمله دوم، داورى مؤلّف است در مورد آن. مؤلّف، پس از توصيف و تحليل، در مقام تفسير و تأويل برآمده و پيامبر را از مقام پيام آورى و اخبار از آن چه واقع مى شود، خلع و او را در مسند هنرمندى نازك خيال نشانده كه از سر ظرافتِ طبع و قريحه سرشار، تصوّر ذهنى خود را از موضوعى خاص، هنرمندانه به تصوير كشيده است. در ضمن، حنفى راز اين مسند هنرى پيامبر را گشوده است، كه قوم عرب اهل فصاحت و بلاغت اند. ۱ برقرارى اين گفت و گوى مستقيم خيالى ميان آسمان [خداوند] و زمين [انسان ]، توسط پيامبر، جامه اى است خيالى كه بر تن «بزرگى امّت و كثرت آن» ۲ پوشانده شده است. حنفى در همين زمينه ادامه مى دهد كه پيامبر، گاهى سخنى را به جبرييل نسبت مى دهد، در حالى كه حديث قدسى در ميان نيست. او فلسفه اين كار پيامبر را در افزودن تأثير مى داند: «اين، گفتارى ابتكارى براى افزودن تأثير و پديدآوردن اقناع به گونه ويژه است». ۳
حنفى در همه اين موارد، نوع ادبى گفت و گو در حديث، و حتى در قرآن را نمايانده و به توصيف و تحليل آنها پرداخته است. برنامه اصلى حنفى، به گفته خود او، توصيف محض احاديث است؛ حال آن كه به نظر مى رسد در موارد مذكور، كه به عنوان نمونه ذكر شدند، از اين برنامه خارج شده و به داورى نيز نشسته است. اين كه پاره اى از اين گفت و گوها تصويرگر هنرى از پيامبر است، نه خبر از واقع يا صرفاً افزودن تأكيد، تأثير و اقناع، يا گفته اى ابتكارى است، از ديدگاه كلامى پذيرفتنى نيست؛ زيرا به نوعى نسبت كذب دادن،

1.همان.

صفحه از 7