شرح صدر المتألهين بر اصول الكافي - صفحه 72

مى نمايد. در هر صورت، هنر يك حديث شناس صاحب نظر آن است كه به سادگى از كنار اين گونه روايات نگذرد و كوشش نمايد آن ابهام ها يا اشكال هاى متصوّر را رفع نمايد. شرح صدر المتألهين از چنين امتيازى برخوردار است.
حديثِ «إذا مات المؤمن الفقيه، ثلم فى الإسلام ثلمة لا يسدّها شى ء؛ هرگاه مؤمن فقيهى از دنيا برود، رخنه اى در اسلام ايجاد مى شود كه هيچ چيز آن را جبران نمى كند»، ۱ از نوع اول است و از درون خود با ابهامى روبه روست؛ زيرا چه بسا فقيهى كه از دنيا مى رود به جاى او فقيهى همسان يا حتى برتر از او مى نشيند. پس چگونه شكاف حاصل از مرگ يك فقيه پرشدنى نيست؟
صدرالمتألهين با اشاره به اين اشكال، به آن پاسخ داده است:
ههنا إشكال و هو أنه إذا مات فقيه يحتمل أن يوجد بدله فقيه واحد أو أكثر أفضل منه يسدّ به الخلل الواقع فى الإسلام و يمكن دفعه، بأن المراد باللام فى المومن الفقيه الجنس و قد ثبت إن ارتفاع الطبيعة بدفع جميع أفرادها، فكذلك حكم الموت لأنّه عدم؛ در اينجا اشكالى به نظر مى آيد و آن اينكه هرگاه فقيهى بميرد، احتمال دارد كه جاى او را يك يا چند فقيه برتر از او پر كند كه با آنها رخنه ايجاد شده در اسلام پر مى شود. در پاسخ آن مى توان گفت كه لام در عبارت «المومن الفقيه» لام جنس است و ثابت شده است كه «كلى» با از بين رفتن تمام مصاديقش زوال مى يابد، پس حكم مرگ نيز چنين است؛ زيرا مرگ، عدم است. ۲
ايشان لامِ در المومن را لام جنس خوانده و مقصود از مرگ مؤمن فقيه را مرگ يك تن قلمداد نكرده، بلكه مرگ جنس مؤمن فقيه دانسته است و مرگ جنس و نيستى طبيعى، نيستى تمام افراد آن است. پس مراد، آن است كه اگر تمام مؤمنان فقيه از دنيا بروند، رخنه ايجاد شده در اثر مرگ آنها پرناشدنى است. گذشته از درست بودن اين راه حل، توجه ملاصدرا به چنين اشكالى و تلاش براى رفع آن قابل توجه است.
نمونه ابهام از نوع دوم - كه در اثر

1.الكافى، ج ۱، ص ۳۸.

2.شرح اصول الكافى، ج ۲، ص ۱۴۸.

صفحه از 79