تازه ترين موسوعه حديثی شيعه - صفحه 122

براى دستيابى به كامه هاى خود، رخنه گرى پيشه كنند، باز نايستادند و كمترين فرصتى را براى ويرانگرى و مانع تراشى - چندان كه در توانشان بود - از كف ندادند. ليك خداى و پيامبرش و مؤمنان در كمين ايشان بودند و تكاپوهاى ايشان، در برابر عظمت ايمان و رسوخ آن در دل مؤمنان مخلص، راه به جايى نمى برد.
آن جماعت «كافر» - كه امروز «منافق» شده بودند - ، در راه جلوگيرى از گسترش اسلام و تعاليم آن، گزيرى از تكاپو براى حمله به منابع اين دين، و اعلان جنگ فكرى و فرهنگى از راه مقابله با منابع معرفتى، نمى ديدند. هرچند مادام كه پيامبر(ص) هشيارانه اين منابع را پاس مى داشت و به نشر و گسترش آنها دست مى يازيد، و مادام كه دست تحريف آنها را نيالوده بود، آن جماعت كار زيادى از پيش نبردند، و تعاليم اسلام به سان نور در فضا پراكنده و دامن گستر مى شد ؛ هيچ چيزى نمى توانست در برابر گسترش اين تعاليم تابناك ايستادگى كند، و پيامبر(ص) همچنان - با تمام تقدس و نيروى روحى و نفوذ كلمه و اقتدار دينى اش - سررشته كارها را به دست خويش داشت.
بدين ترتيب، آنان با قرآن در افتادند، ولى آن را سدّى نفوذناپذير يافتند ؛ چه، قرآن آن كتاب است كه گمان در آن راه ندارد. كوشيدند از رهگذر منع گردآورندگان حديث و بازدارى ايشان از حفظ و نشر و كتابت آن، و با اين مدّعا كه «پيامبر بشرى است كه در خشنودى و خشم (و تحت تأثير عواطف خويش) سخن مى گويد»، به مقابله با حديث بپردازند.
عبدالله بن عمرو بن عاص گفت:
نهتنى قريش و قالوا: تكتب كلّ شى ء تسمعه عن رسول الله(ص) و رسول الله بشر يتكلّم في الرّضا و الغضب؛
قريشيان مرا نهى كردند و گفتند: تو هرچه از رسول خدا(ص) مى شنوى كتابت مى كنى؛ حال آنكه رسول خدا بشرى است كه در خشنودى و خشم سخن مى گويد!

صفحه از 133