تازه ترين موسوعه حديثی شيعه - صفحه 123

ليك پيامبر (ص) اين پندار را رد كرد و فرمود:

۰.أكتب، فوالّذى نفسى بيده ما خرج منه إلاّ حقّ؛

۰.كتابت كن! سوگند به آن كس كه جانم به دست اوست، جز حق از آن خارج نشده است (و با دست به دهان خويش اشارت نمود). ۱

چنان كه پيداست، مخالفت و رد پيامبر(ص)، تعيين كننده و روشن است، و اشارتگرست كه اين مانعان، همان كسانند كه پيش از اين در حقانيت پيامبر و رسالتش تشكيك مى نمودند. پيامبر(ص) از اسلوب قسم استفاده كرده است تا نشان دهد چه اندازه بدين امر اهتمام دارد و با تمام توان در برابر ايشان ايستاده است.
بارى، آنان باز ننشستند و بار ديگر، در اواخر روزگار آن حضرت، فكر از سر گرفتند و براى مقابله با احاديث پيامبر(ص) به دو روش نيرنگ بازانه پناه بردند:
يكى، متهم ساختن پيامبر(ص) به هذيان گويى ؛ و اين به مانند نسبت جنون بود كه در آغاز كار و در مكه به آن حضرت دادند و او را شاعر مجنون خواندند.
ديگرى، مستمسك قراردادن قرآن براى فروكوفتن حديث بود. كار چنان بود كه چون متوجه ضعف جسمانى رسول خدا(ص) شدند كه ناشى از بيمارى بود - و هزار افسوس كه آن حضرت بدان بيمارى درگذشت - ، هنگامى كه پيامبر(ص) از ايشان دوات و كاغذ طلب فرمود، گفتند:
إن الرّجل ليهجر؛ مرد هذيان مى گويد.
و گفتند:
حسبنا كتاب الله؛ كتاب خدا ما را بس است.
اين دسيسه، با اين شيوه بى شرمانه و نيرنگ بازانه و آزارنده، نخستين بر خوردِ شرورانه براى مقابله با حديث شريف و جلوگيرى از آن بود. در بيمارى مرگ، و در حالتى كه پيامبر(ص) به ملاطفت و همدلى نياز دارد، با او با متهم ساختن به هذيان گويى چنين

1.مسند احمد، ج ۲، ص ۱۶۲، ش ۷۰۲۰؛ المستدرك على الصحيحين، ج ۱، ص ۵ - ۱۶۰ ؛ سنن دارمى، ج ۱، ص ۱۲۶ ؛ نيز ر.ك: تدوين السنة الشريفة، ص ۸۹ .

صفحه از 133