نگاهي به «خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه» - صفحه 77

بحثى درباره محتواى خطبة البيان و خطبة تطنجيه

برخى از بزرگان بر اثر بعضى از جملات موحش و الفاظ غريب و لغات نامأنوسى كه در خطبه مندرج است، و همچنين به سبب سياق عبارات آن كه در بادى نظر بر خلاف ساير خطب و كلمات صادر شده از امير مؤمنان است، استشمام رايحه جَعل و وضع و غلو كرده، در مقام انكار صدور خطبه برآمده اند. از آن جمله، علامه مجلسى و ميرزاى قمى در درستى نسبت آن شك كرده اند.
ميرزاى قمى در شرح خطبه مى آورد:
اين خطبه در مصادر كهن حديثى مانند كتابهاى كلينى و... نيامده، جز آنكه برخى از دانشمندان شيعى مانند حافظ رجب بُرسى در مشارق أنوار اليقين، بسيارى از عبارتهاى دو خطبه بيان و تطنجيه را آورده اند. و قاضى سعيد قمى در شرح حديث غمامه، خطبه بيان را آورده و گفته كه چون در ميان دانشمندان شيعى و غير شيعى شايع است، نيازى به ياد كردن سند روايت ندارد... بسيارى از وصفها كه شايسته خداوند است بر زبان على(ع) رفته... در قرة العيون اين دو خطبه از على(ع) دانسته شده است. گذشته از شك در استناد آنها، قرآن هم مى رساند كه اين گونه سخنها از مردمى نبايد سر بزند و با تجسم و حلول و غلو و تفويض سازگار است، و خبرهايى از امامان داريم كه در آنها دارندگان اين گونه رأيها و سخنها نكوهش شده است... اگر هم بپذيريم كه على(ع) چنين سخنى گفته باشد، بايد مانند متشابهات قرآنى آنها را تأويل درست نمود. در بصائرالدرجات، باب «نوادر في الائمة و أعاجيبهم» از امام صادق(ع) روايت نموده كه خداوند در شب معراج به پيامبر(ص) گفته: هو (على) الأول و الاخر و الظاهر والباطن، و سپس تأويل درست آن دو را به او آموخت، مانند اين حديث در اختصاص مفيد هم ديده شده است.
دانشمند معاصر، جعفر مرتضى عاملى

صفحه از 77