شناخته شده است؛ ليكن حال وى از جهت اتصاف به عدالت و يا ضعف، ناشناخته است.
وجه تسميه چنين راويانى به مهمل به خاطر آن است كه علماى دانش رجال در ذكر وصف آنان اهمال كرده اند و اين اهمال يا به خاطر آن است كه خود آنها نيز از حال وى اطلاعى نداشته اند و يا مطلع بوده اند، ليكن به معناى واقعىِ كلمه اهمال كرده اند.
3 . در صفحه 106، به نقل از نهاية الدراية مطلبى از كتاب كاشفة الحال اين گونه نقل گرديده:
در ميان راويان فطحيه، به روايت عبداللّه بن بكير، عمّار ساباطى و سعد بن عبداللّه اشعرى و... و از ميان فرقه واقفيه نيز به روايت سماعة بن مهران، على بن أبى حمزه و عثمان بن عيسى عمل شده است.
در نهاية الدراية بعد از نقل اصل عبارت فوق از كتاب كاشفة الحال، امر به تأمل شده است. ۱ و حكايت از آن مى كند كه مرحوم سيد صدر مطلب فوق را كامل نپذيرفته است، ليكن مؤلف محترم آن را بدون توجه به نادرستىِ محتوايش نقل كرده و ايرادى بر آن نگرفته است، و حتى آن را اصل مسلم بحث خود قرار داده است ؛ زيرا درباره بحث عمل فقها به راويان غير امامى، مثالى از علماى ديگر نقل نكرده است، و خود مثالى نزده است.
ايراد عبارت فوق، اگرچه براى اهل فن خيلى واضح است، ليكن به ناچار بايد براى آن توضيحى ارايه كنيم.
در عبارت نقل گرديده، سعد بن عبداللّه اشعرى - كه از بزرگان و فقهاى طايفه اماميه و بسيار جليل القدر بوده است - ۲ فطحى مذهب معرفى شده است. شخصيت مذكور چنان مشهور است كه اشتباه مذكور در مورد وى انسان را شگفت زده مى كند. همچنين على بن أبى حمزه، اگرچه از واقفى مذهبانى است، شيخ طوسى در عدة الاصول وى را توثيق كرده است، ۳ ليكن توثيق مرحوم شيخ با تضعيف ابن فضّال كه وى را كذاب دانسته، ۴ معارض است و اغلب علما حتى آنان كه خوش بين بوده اند به توثيق مرحوم شيخ توجه اى نكرده و وى
1.نهاية الدراية، ص ۲۶۶.
2.ر.ك: رجال النجاشى، ص ۱۷۷، ش ۴۶۷ ؛الفهرست، ص ۷۵، ش ۳۰۶.
3.ر.ك: عدة الاصول، ج ۱، ص ۱۵۰.
4.اختيار معرفة الرجال، ص ۴۰۳، ش ۷۵۵.