چنان كه مشهود است ميرداماد اصطلاح مجهول را به قسمى خاص از اقسام حديث ضعيف تفسير نكرده است، درحالى كه مؤلف با جمله «در مورد بعضى از رجال آن» آن را به يك قسم خاص از اقسام حديث ضعيف تفسير كرده است و به ميرداماد نسبت نادرستى داده است.
با ايرادى كه به تصرف نابه جاى مؤلف در عبارت ميرداماد گرفتيم، مرادمان از ايراد اولى كه به مؤلف گرفتيم از قراردادن نوع مهمل و مجهول در شمار نوعى خاص از احاديث ضعيف، تا حدى معلوم گشت. توضيح مطلب آنكه، مهمل و مجهول اصطلاح است براى نوعى خاص از راويان، و راوى مجهول، مجهول است چه در سند حديث قرار گرفته باشد يا خارج از آن در كتاب هاى دانش رجال، و وقوع راوىِ مهمل و يا مجهول در سند حديث موجب آن نمى شود كه آن حديث را مهمل و يا مجهول بناميم؛ زيرا وقوع چنين راويانى در سند، اگرچه تمام سند را تحت تأثير قرار داده و موجب ضعف آن مى شوند، ليكن موجب پديد آمدن قسم خاصى از حديث ضعيف نمى گردند و اين دو اصطلاح مانند ساير الفاظى هستند كه علماى رجال در جرح راويان به كار برده اند (مانند: كذاب، غال، مضطرب...)، با اين تفاوت كه خفيف تر و در شمار الفاظ ذمّ مى باشند. حال اگر قرار باشد كه الفاظ جرح و ذمّ را در نامگذارى سند حديث دخالت بدهيم، بايد در صورتى كه در سند حديث راوى اى غالى و واقع شده، نام آن را «حديث غالى» بگذاريم، و به همين ترتيب در مورد ساير الفاظ جرح عمل كنيم، و مسلماً هيچ كس نمى تواند ملتزم به چنين چيزى شود.
اولين كسى كه مرتكب اشتباه مزبور شده و مهمل و مجهول را قسمى خاص از اقسام حديث ضعيف شمرده است، مرحوم اَسترآبادى در لب اللباب مى باشد، وى در تعريف مهمل گفته است:
و منها: المهمل، و هو ما لم يذكر بعض رواته في كتاب الرجال ذاتاً و وصفاً. ۱
و در تعريف مجهول گفته است:
و هو ما ذكر رواته في كتاب الرجال، و لكن لم يعلم حال البعض و الكلّ و لو بالنسبة إلى العقيدة. ۲
بعد مرحوم مامقانى از وى متابعت كرده و همين تعاريف را براى مهمل و مجهول ذكر كرده است، با اين تفاوت كه وى بر خلاف اَسترآبادى كه اقسام خبر ضعيف و مشترك را مختلط
1.لب اللباب(ميراث حديث شيعه، دفتر دوم)، ص ۴۶۲.
2.همان.