است و تفاوت آنها تنها در اصطلاح مى باشد. ۱
جمال الدين قاسمى (م 1984م) در كتاب قواعد التحديث ۲ بابى را به حديث موضوع اختصاص داده و در دو فصل آن پيرامون نقد متن حديث سخن گفته است. وى در يك باب با عنوان «هل يمكن معرفة الموضوع بضابط من غير نظر في سنده»؛ آيا مى توان حديث ساختگى بدون توجه به سند شناخت؟ و در بابى ديگر با عنوان «بيان ان للقلب السليم اشرافاً على معرفة الموضوع»؛ دل پاك را توانى برشناخت حديث جعلى است، اين موضوع را پى گرفته است. وى سخنان بسيارى از عالمان درايه را نقل كرده و البته بيشتر بر بعد معنوى و روحانى در تشخيص موضوعات تأكيد ورزيده است. ۳
4 - ديگر متفكران اسلامى
ابن خلدون (م 732 - 806ق) در ديباچه مقدمه اش پس از نقد ساده انگارى تاريخ نويسى، مورخان محقق را انگشت شمار مى داند و آن گاه به قاعده اى در باب نقد روايات تاريخى بدين مضمون اشاره مى كند:
فللعمران طبائع في احواله ترجع اليها الاخبار و تحمل عليها الروايات؛ ۴
تمدن و عمران سرشتى دارد كه مى توان اخبار را بدان ارجاع داد و روايتها را بر آن عرضه داشت.
و نيز مى نويسد:
لان الاخبار إذا اعتمد فيها على مجرد النقل و لم تحكم اصول العادة و قواعد
1.مقباس الهداية، ج ۱، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.
2.قواعد التحديث، الشيخ محمد جمال الدين القاسمى، دارالنفائس، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م.
3.قواعد التحديث، ص ۱۷۱ - ۱۷۹.
4.مقدمة ابن خلدون، ص ۴ - ۵ .