يك . پيشينه تاريخى نقد متن
در ابتدا اين پرسش مطرح مى شود كه نقد متن براى ارزيابى صدور از چه زمانى نزد مسلمانان مقبول افتاده است، ريشه اش به كجا برمى گردد و عوامل اهتمام مسلمانان بدان چيست. آيا در دوره هاى نخست تاريخ اسلامى مى توان ردِ پايى برايش جست؟ اين پرسشها يا بررسى پيشينه و تاريخ اين موضوع پاسخ خواهند يافت.
مستشرقان و برخى از روشنفكران مسلمان به عدم اعتناى مسلمانان به نقد متن باور دارند و آن را به عنوان ايراد و خرده اى بر مسلمانان به حساب مى آورند. در مقابل، پژوهشگران حديث شناس كه به تأليف در اين زمينه دست زده اند، به شدت آن را انكار كرده، اتهامى به مسلمانان قلمداد مى كنند.
به گمان ما، نه كليت سخن مستشرقان پذيرفتنى است و نه از دفاع مطلق حديث پژوهان مى توان حمايت كرد؛ بلكه مى بايست گفت: نقد متن پيشينه اى تاريخى دارد و تاريخش به عهد رسول خدا(ص) بازمى گردد و پس از رسول خدا، ائمه، صحابه و يارانشان بدان اهتمام ورزيدند و در دورهاى بعد محدثان و ديگر متفكران اسلامى نيز بدان توجه كردند، لكن تمامى اين تلاشها در حد و شأن نقد متن نبود، چنان كه در تطبيق آن بر احاديث خلأهاى جدى به چشم مى خورد.
براى بررسى دو ديدگاه فوق و نيز اثبات ادعاى ياد شده، نخست به نقل سخن خاورشناسان و روشنفكران مسلمان مى پردازيم و سپس به بررسى و نقد آن رو مى كنيم:
يكى از نقدها و ايرادهاى مستشرقان و برخى روشنفكران مسلمان بر محدثان و عالمان دينى، عدم اعتنا و اهتمام به نقد متن يا نقد داخلى است. آنان چنين وانمود مى كنند كه محدثان و عالمان دينْ تنها بر سَنَد حديث مى نگرند و بدان معيار به درستى و نادرستى آن حكم مى كنند و از اين روست كه دانش رجال، نزد آنان گسترش يافته و فربه شده است.
گلدزيهر (1850 - 1921م) در كتاب العقيدة والشريعة اين نكته را بيان مى كند كه