نمى توان خطرى را كه پس از پيامبر ايجاد شد - يعنى وضع حديث و نسبت آن به پيامبر و صحابه را - به آسانى روشن ساخت؛ زيرا هر مذهب و فكرى خود را با چنين احاديثى تأييد مى كند، و نيز نمى توان مذهب يا عقيده اى را يافت كه خود را با چنين احاديثى كه به ظاهر درست مى آيد پشتيبانى نكند. وى سپس مى نويسد:
و لم يستطع المسلمون أن يحفظوا هذا الخطر، و من اجل هذا وضع العلمأ علماً خاصاً له قيمته، و هو علم نقد الحديث، لكى يفرقوا بين الصحيح و غير الصحيح من الاحاديث، إذا اعوزهم التوفيق بين الاقوال المتناقضة.
و من السهل أن يفهم أن وجهات نظرهم في النقد ليست كوجهات النظر عندنا، تلك التى تجد لها مجالاً كبيراً في النظر في تلك الاحاديث التى اعتبرها النقد الاسلامى صحيحة غير مشكوك فيها، و وقف حيالها لا يحرك ساكناً؛ ۱
مسلمانان نتوانستند از اين خطر [جعل حديث ] در امان باشند و بدين جهت دانشى به نام نقدالحديث ابداع كردند كه ارزش ويژه خود را دارد، تا بتوانند ميان درست و نادرست تفاوت بگذارند آن گاه كه نتوانند ميان سخنان متناقض توفيق ايجاد نمايند.
روشن است كه ديدگاه مسلمانان در نقد مانند ديدگاه ما [مسيحيان ] نيست؛ چرا كه روايتهايى كه مسلمانان درست و غير قابل ترديد مى دانند، بر پايه معيارهاى ما در نقد ، جاى تأمل و ترديد فراوان دارد.
كايتانى (1869 - 1926م) نيز معتقد است:
كل قصد المحدثين ينحصر و يتركز في واد جدب ممحل من سرد الاشخاص الذى نقلوا المروى ؛ ولا يشغل احد نفسه بنقد العبارة و المتن نفسه؛ ۲
تمام همت محدثان به ارزيابى و بررسى راويان صرف مى شود و هيچ يك خود
1.العقيدة والشريعة، ص ۵۰.
2.دايرة المعارف الاسلامية، مادّه اصول، ج ۲، ص ۲۷۹، پاورقى ۱.