باطنى نادرست دارند. اگر روايت از جهت محتوا و متن مورد نقد قرار مى گرفت، چنان كه سند آنها مورد نقد قرار مى گيرد، متون بسيارى از اسناد نقض مى شد. ۱
احمد امين (م 1954م) مى گويد:
عالمان براى جرح و تعديل قواعدى وضع كرده اند كه اينك جاى يادآورى آن نيست، لكن به حق گفته مى شود كه آنان به نقد سندى بيش از نقد متن توجه كرده اند. به ندرت در جايى مى توان يافت كه حديث منسوب به پيامبر(ص) را از آن رو كه شرايط صدور سخن ناسازگار است نقد كنند و يا به جهت تناقض با حوادث تاريخى مسلّم، حديثى را كنار نهند و يا از آن رو كه حديثى مشتمل بر تعبيرى فلسفى است كه در عصر پيامبر رواج نداشت و يا آنكه با متون فقهى سازگار است، به نقد آن بپردازند. در اين زمينه به يك صدم از آنچه در باب جرح و تعديل سند به چشم مى خورد، نمى توان دست يافت؛ تا آنجا كه بخارى با آن همه منزلت و تيزبينى، احاديثى را صحيح مى داند كه حوادث تاريخى و مشاهدات تجربى آن را تأييد نمى كند، و اين همه از آن روست كه تنها به نقد سند اكتفا كرده است. ۲
و نيز در كتاب ديگرش گفته است:
عالمان حديث به گونه اى گسترده به نقد داخلى نپرداختند و از اين رو متن حديث را بر واقعيت عرضه نداشتند؛ چنان كه به اسباب و انگيزه هاى سياسى كه زمينه وضع و جعل را فراهم مى ساخت، توجه نكردند. بدين سبب آنان در بسيارى از احاديث كه دولت اموى، عباسى و يا علوى را تأييد مى كرد، ترديد نكردند و همچنين درباره شرايط اجتماعى زمان پيامبر و خلفاى راشدين و امويان و عباسيان و اختلاف پديد آمده به بحث نپرداختند، تا بدانند حديث با
1.تفسير المنار، ج ۳، ص ۱۴۱.
2.فجر الاسلام، ص ۲۱۷ - ۲۱۸.