شيخ صدوق پس از اين توضيح (يعنى بقلبه) نوشته اند: «و تصديق ذلك» و آن گاه، روايت هفدهم را آورده اند كه «ما حدثنا به...». ۱ و ۲
2 . در مواردى نيز پس از ذكر روايت يا رواياتى، روايت بعد را با «و من ذلك» يا «و في رواية أخرى» شروع كرده اند كه پيوستگى و ترتب آنها بر يكديگر را نشان مى دهد. مثلاً در باب 48 پس از ذكر روايت پنجم از امام صادق(ع)، روايت بعد را چنين آورده است: «و في رواية اخرى قال...» ۳
مثال ديگر باب 34 است كه در تفسير حروف اذان و اقامه بوده و در روايت اول، تفسير عبارات اذان و اقامه را از حضرت على(ع) ذكر كرده است. از آنجا كه در اين روايت، ذكرى از «حى على خيرالعمل» نيامده است، شيخ توضيح داده است كه راوى به خاطر تقيه آن را ذكر نكرده است و بعد جهت جبران آن روايت دوم را چنين آورده است: «و قد روى في خبر آخر، أن الصادق(ع) سئل عن معنى «حى على خير العمل». ۴
نكته دوم -كه مترتب بر نكته اول است، پاسخ اين سؤال است كه حال كه مشخص شد جناب شيخ صدوق روايات را با توجه به ارتباط بين سابق و لاحق آورده است، آيا ترتيب ديگرى مد نظر ايشان بوده است يا خير؟
تأمل در برخى از ابواب، بيانگر آن است كه در روايات مذكور در آنها، ابتدا پيوستگى تام با عنوان باب و غرض مؤلف از تأليف كتاب دارد و پس از آن، هرچه به آخر باب برويم، روايات نسبت به موضوع عام تر مى شوند؛ البته چنين نيست كه بى ربط به موضوع باشند. ۵
به عنوان نمونه، باب آخر را از نظر مى گذرانيم كه در نهى از جدال، مراء و سخن گفتن درباره خداوند سبحان و داراى سى و پنج حديث است.
حديث اول از امام باقر(ع) است كه
1.التوحيد، ص ۱۱۶.
2.بقيه موارد صفحات، ۱۲۱، ۱۳۷، ۱۵۷، ۱۷۸، ۲۲۶ و ۳۸۸ .
3.ص ۳۱۷.
4.ص ۲۴۱.
5.اين مسئله تنها در ابوابى است كه تعداد روايات آنها زياد است.