حاشيه اي بر مقاله «حضرت عبدالعظيم از نگاهي ديگر» - صفحه 206

ايشان با فاصله گرفتن از مبناى فقيهان و عالمان شيعه چون وحيد بهبهانى، بحرالعلوم، محقق حلّى، محقق همدانى، صاحب كفايه، مرحوم حكيم، مشكينى صاحب حاشيه بر كفايه، حاج شيخ محمدحسين اصفهانى، حاج شيخ محمدحسين نايينى، آقاضياءالدين عراقى، آيةاللّه بروجردى، امام خميينى و ديگران، به اعتبار تنها خبر ثقه، چون حضرت آيةاللّه خويى رسيده و در مقام توثيق نيز چون جناب ايشان سختگيرى دارد، با اين مبنا نتيجه همان است كه وحيد بهبهانى اشاره كرده و شما هم در همين مورد از نويسنده محترم مى بينيد.
چرا ديگران همه، عظمت و جلالت را از اين نقلها و روايات فهميده اند و تنها ايشان نمى پذيرد.
اين به همان دليل است كه اشاره شد. آرى سخت گيرى افراطى در پذيرش روايات به اينجا مى كشاند.
مسلّم بودن و مورد تسالم بودن عظمت و جلالت ايشان نيز براى نويسنده محترم كافى نيست.
با اين كه صاحب اين مبنا چون آيةاللّه خويى به اين تسالم در اينجا و در فقه تن مى دهد، ولى نويسنده محترم تسالم را هم نمى پذيرد.
عظمت و جلالت اين راوى بزرگ بر مبناى عالمان و فقيهان شيعه هويداست و رواياتى را كه ايشان معتبر نمى شناسد در اين مقام وثوق آور است.
روايت عرض دين -كه مورد قبول همگان است و جمله «مرحباً بك يا أباالقاسم أنت وليّنا حقاً»، اوج مقام اين سلاله پاك پيامبر(ص) را مى رساند. ولىّ به معناى دوست مطيع و نزديك خواهد بود كه امام مى فرمايد به حقّ، چنين هستى.
براى دستيابى به عمق اين تأييد امام، توجه به اين فراز كه امام باقر(ع) در خطاب با جابر جعفى فرموده اند، ضرورى است:

صفحه از 216