حضرت عبدالعظيم از نگاهي ديگر - صفحه 199

ولى به نظر مى رسد «مرضى بودن» بيش از «اعتماد» چيزى را اثبات نمى كند و مقرون بودن به «غرابت حديث» در اين مورد، مفاد مرضى بودن را افزايش نمى دهد؛ چون غريب بودن اين حديث، به لحاظ سند و به خاطر اشتمال آن بر سهل بن سعد است كه در هيچ جاى ديگر، روايتى از او نقل نشده است؛ ولى شيخ صدوق نمى خواهد به «اين روايت» شاذ، به دليل وجود عبدالعظيم حسنى، «استناد و اعتماد» كند و نقل عبدالعظيم را براى «اعتبار حديث» -هرچند شاذ باشد كافى بداند، بلكه صدوق چون مضمون اين روايت عبدالعظيم را در ابتداى همين باب ذكر نموده و بر طبق آن فتوا داده است، اينك روايت عبدالعظيم را نيز با وجود غرابت در سند، ذكر مى كند. از اين رو، استنادى از سوى صدوق صورت نگرفته است تا از آن، «نهايت اعتماد صدوق» به آن جناب استفاده شود. ۱
ظاهراً آقاى عطاردى مى خواهد به شيخ صدوق نسبت دهد كه وى با وجود عبدالعظيم حسنى در سند روايت، به بقيّه سند اعتماد نموده و با عبدالعظيم حسنى، مانند اصحاب اجماع عمل مى كند! و اين نسبت غريبى است!!

2. تعبيرات ائمه

در برخى از روايات، تعبيراتى درباره حضرت عبدالعظيم به بكار رفته است كه نشان از عظمت آن بزرگوار دارد؛ مانند آنكه امام هادى، ابوحماد رازى را به وى ارجاع داده تا مشكلات دينى اش را از وى بپرسد. هم چنين آن حضرت، او را از «دوستان حقيقى خود» دانسته است. و در روايتى براى زيارت قبر آن بزرگوار، فضيلت زيارت امام حسين بيان شده است.

1.ر.ك: الوافى، ج ۷، ص ۱۱۳ و تعليقه سلطان بر آن.

صفحه از 201