همان گونه كه در آيه سعى نيز گفته شده كه پس از صلح حديبيّه، در سالى كه پيامبر براى حج مشرف شد، مشركان مكّه بت أساف را از روى صفا و نائله را از روى مروه برداشتند و پيامبر سعى صفا و مروه را با مؤمنان انجام دادند، پس از آن، مجدداً مشركان بتها را به جايگاهشان برگرداندند و يكى از مسلمانان كه باقى مانده بود و هنوز سعى نكرده بود، به دليل حضور بت بر روى دو كوه، مى خواست از سعى صفا و مروه اجتناب كند. در اين مورد بود كه پس از شكل گرفتن سنّت الزامى پيامبر بر سعى صفا و مروه، آيه مى آيد كه مگر اين كار عيبى و گناهى دارد؟ و معناى آيه الزام به سعى صفا و مروه و الزام به پيروى از سنّت الزامى پيامبر است.(دقت شود)
براى آشنايى بيشتر با اين جواب حلّى و اصلى در كلام امام(ع)، اين بخش از كلام امام(ع) را مجدّداً مى آوريم. بنگريد:
۰.ألا ترون أنّ الطواف بهما واجب مفروض، لأنّ اللّه -عزّوجلّ ذكره في كتابه وصنعه نبيّه(ع)، كذلك التقصير في السفر شى ء صنعه النبى(ص)، و ذكره اللّه تعالى ذكره في كتابه.
۰.آيا نمى بينيد كه سعى صفا و مروه واجب و معيّن؛ است چرا كه خداوند آن را در قرآنش آورده و پيامبرش هم همان را انجام داده است؟ همين طور، كوتاه كردن نماز در سفر چيزى است كه پيامبر آن را انجام داده است و خداوند هم در كتابش آورده است.
با اين بيان، روشن شد كه چگونه امام(ع) از آيه «فليس علكيم جناح ان تقصروا من الصلاة»، با توجه به زمينه و شأن نزول آن وجوب و تعين قصر را مى فهميده است و به آيه در اين رابطه استدلال مى كرده اند. به اين شكل است كه استظهار جواز از آيه -آن گونه كه سنّيها بر آن هستند صحيح نيست و هرگز نظر اهل سنّت موافق با ظاهر آيه نيست؛ بلكه ظاهر آيه، با توجه به زمينه و شأن نزول، همان وجوب و الزام به قصر است.
بنابراين، تفسير آيه از سوى امام باقر(ع) در اين حديث كاملاً درست و مطابق با ظاهر آيه است.