بحثی در باره «أ تكون الخلافة بالصحابة و القرابة» - صفحه 108

نيست, خصوصاً آن كه سخن «امام البلغاء و الفصحاء» باشد.
پنج. آيا مى توان احتمال داد كه امام على(ع), در صدد ردّ ادّعاى انصار بوده است كه براى جانشين پيامبر(ص), به صحابى بودنْ استدلال مى كردند؟
در پاسخ بايد گفت: اين احتمال هم بسيار بعيد است; چون انصار, از ابتدا تسليم بودند و حتى پيش خود نيز احتمال مى دادند كه قريش به قرابت با پيامبر(ص) استدلال كنند. بنابراين, در مقابل آنان احتياجى به «وا عجبا…» نخواهد بود. به علاوه, همين استدلال, توسط ابوبكر و عمر مطرح شده بود و تكرار آن توسط امام على(ع), لازم نبود.
ديگر اين كه در مجادلات سقيفه, ابوبكر و عمر, پيروز شده و انصار, شكست خورده بودند. اكنون ديگر جاى ضربه زدن به انصار مغلوب نبود; بلكه بايد با قريش غالب, بحث مى شد.
شش. گزيده سخنْ آن كه:
ـ امامت, منصبى الهى است و تحقّق آن, به نصّ است و مشروعيت خود را از مردم نمى گيرد و امام على(ع), بدين اصل, باورى استوار دارد.
ـ حمل «أتكون الخلافة بالصحابة ولاتكون بالصحابة و القرابة؟» بر جدال احسن, نااستوار است.
ـ بنابراين, شايسته است كه متن مندرج در خصائص الأئمة را نقل صحيح كلام امام(ع) در آن هنگامه بدانيم كه فرموده باشد: «أ تكون الخلافة بالصحابة و القرابة و لاتكون بالصحابة والقرابة و النص؟».
ـ از اين كه بگذريم, متن محمد عبده و صبحى صالح, پذيرفتنى تر است; يعنى كلام امام(ع) استفهام انكارى است كه «مگر خلافت منوط به صحابت و قرابت است» كه شما بدان استدلال مى كنيد؟! و معنايش اين است كه خلافت, دائرمدار نصّ الهى است.
ـ و آخر, اين كه جمله «أ تكون الخلافة بالصحابة و لا تكون بالصحابة و القرابة» توجيهى ندارد.

صفحه از 107