بحثی در باره «أ تكون الخلافة بالصحابة و القرابة» - صفحه 101

شايد اين حجم انبوه اعتراض, انسان را متقاعد كند كه نظر اين جمع پژوهنده را ـ كه انصافاً حق بزرگى برگردن جامعه اسلامى و ما نو آموزان دارند ـ بپذيرد و از كاوش بيشتر, خود دارى كند; ليكن چون به نظر مى رسد اين مبحث, جاى تحقيق بيشترى دارد, نكاتى را يادآورى مى كنيم; باشد كه محقّقان ديگر نيز راهنماى ما باشند.

نكته هايى روشنگر

يك. ملاك خلافت چيست؟ آيا صحابى بودن يا قرابت داشتن با پيامبر(ص), شرط كافى يا لازم براى جانشينى اوست؟ و يا اين كه جانشينى پيامبر(ص), منوط به صلاحيت و اهليت است كه شناختن آن, در حيطه عقول مردمان نيست و بنابراين, محتاج نصّ الهى است؟
مبانى شيعه, مؤيّد مبناى دوم است. تأكيدات مكرّر امام بر اين كه جانشينى پيامبر(ص) حقّ او بوده و غصب شده, بدان خاطر است كه او در مشروعيت امامت, به نص, باور دارد و بدان, تأكيد مى ورزد. سفارش مكرّر پيامبر(ص) در طى دوران رسالت, خصوصاً در ساليان آخر و بالاخص در جريان غدير خم نيز دالّ بر اين نظر است. آيات «يا أيّها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربّك» و «اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى» هم طبق اين مبنا, تفسير صحيح خواهند يافت. اين, مطلبى است كه نمى تواند در ميان شيعه مخالفى داشته باشد و بحث و تفصيل آن نيز مجالى ديگر مى طلبد.
بنابراين, شايسته و بايسته است كه امام(ع), از اصحاب سقيفه, چه مهاجر و چه انصار, به نحو استفهام انكارى سؤال كنند كه «أتكون الخلافة بالصحابة والقرابة؟».
دو. كسانى كه قائل به صدور «أتكون الخلافة بالصحابة ولاتكون بالصحابة والقرابة؟» هستند نيز مثل هر شيعه ديگرى, مبناى بالا را قبول دارند و بدان معترف اند; لكن در توجيه متن ياد شده مى گويند: امام على(ع), «جدال به احسن» را پيشه كرده است; يعنى اگرچه امام در تحقّق امامت, به نصْ باور دارد و بر آن تأكيد مى ورزد; امّا در فضايى سخن مى گويد كه حقايق, دگرسان شده و كسى اين حقيقت را نمى پذيرد. امام, با صاحبان سقيفه, به جدال احسن پرداخته و فرموده: «اگر شرط خلافت, صحابى بودن تواند بود,

صفحه از 107