71
مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4

اين طوايف چهارگانه قلمرو او را جدا مى كند.
خوب، پس ما موظفيم بعد از اينكه فقيه و محدّث شديم و حكيم و متكلم شديم ببينيم خليفه اللّه ايم يا نه، در بخش إنّا عَرَضْنا الأمانة على السموات و الأرض انسان امين اللّه است مى خواهد بفهمد امين اللّه است يا نه؟ در بخش ولايت هم كه ذات اقدس اله ولىّ اولياء خودش هست اَلا اِنَّ أولياء اللّه لا خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون. ببينيم اِنَ وَليّى اللّهُ الذى نَزَّلَ الكتاب و هوَ يَتَولَّى الصّالحين ما ولى اللّه ايم يا نه؟
اگر به بحث هاى حوزوى و دانشگاهى بسنده كنيم آن خطر ما را تهديد مى كند كه مِنْهُم مَن يَتَوفّى و منهم مَن يُرَدّ اِلى أرذلِ العُمُر لكيلا يعلم من بعد علمٍ شيئاً، كم نبودند عالمانى كه در دوران فرتوتى عوام شدند و عوامانه مردند و گفتند: «من آنچه خوانده ام همه از ياد من برفت» اين خطر همه ما را تهديد مى كند كه عوامانه بميريم، چون سرمايه حوزه و دانشگاه، سرمايه ابد نيست.
آن خليفه اللّه است كه ابدى است چون مستخلف عنه اش ابدى است، آن امين اللّه بودنش ابدى است چون مستأمن اش ابدى است، آن ولايت الهى ابدى است چون آن مُوَلِّى و مُوَلّى عليه اش ابدى است. اگر اين چنين است ما موظفيم آن چنان باشيم.
وجود امام باقر عليه السلام فرمود: جابر خودت را بر قرآن عرضه بكن اين مطلب اوّل.
مطلب دوم اين است كه ما چگونه خود را بر قرآن عرضه كنيم. اين كه مطلب علمى نيست اين جا ديگر از «علم» به «عين» و از گوش به آغوش است. اين جا سخن از حوزه و دانشگاه نيست، اين جا سخن از فقيه و حكيم نيست، اين جا سخن از وَ مِنَ الليل فتهجَّد به نافلةً لك عَسى اَن يبعثك ربّك مقاماً محموداً است. ما بايد ببينيم در هويّت اصلى مان سر جايمان هستيم يا نيستيم و اين خود يك راهى دارد، راهش اين


مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
70

اوّل موظفيم اين دانش ها و افكار و آراءمان را بر علوم قرآنى و عترت طاهرين عليهم السلامعرضه كنيم، بعد از اينكه معلوم شد خوب فهميده ايم خودمان را بر قرآن و عترت عرضه كنيم، نه خودمان را بر علوم قرآنى يا روايات اهل بيت عرضه كنيم.
ما مادامى كه فكر مى كنيم، مى فهميم و مطلبى ارائه مى كنيم، با «علم» كار داريم، كه گوشه اى از اين عرضِ علمى در جريان عرض دين حضرت عبدالعظيم عليه السلام مطرح است اما اينها طليعه راه است نه پايان راه.
در علم حديث و فقه اين روايت ها بر دين عرض روائى مى شود، در حكمت و كلام اين درايت ها بر دين عرض درائى مى شود، امّا همه اينها براى اين است كه معلوم بشود فهميده ايم يا نه. و اين طليعه راه است.
آنى كه وجود مبارك امام باقر عليه السلام به جابر دستور داد، حول مسأله عرض روايت يا عرض درايت نيست. به وجود مبارك امام باقر اين روايت منسوب است:
فرمود: جابر خود را بر قرآن عرضه بكن نه براى اينكه بفهمى فقيه و محدّث نام آورى هستى يا نه؟ اين بحثش گذشت، نه براى اينكه معلوم بشود حكيم يا متكلم نام آورى هستى؟ اين بحثش گذشت ـ ما اگر حكمت و كلام را در درايت مى طلبيم، اگر سماع و روايت را در فقه و حديث مى طلبيم ـ همه اينها سر پل است براى اينكه معلوم بشود ما خليفه اللّه ايم يا نه، امين اللّه ايم يا نه، ولىّ اللّه ايم يا نه؟
ما را براى اين عناصر سه گانه خلق كرده اند در هويت ما نوشته است كه انسان خليفه اللّه است، انسان امين اللّه است، انسان ولىّ اللّه است؛ اگر انسان كرامتى دارد ـ كه دارد ـ به استناد لقد كرَّمنا بنى آدم سند كرامت او خلافت اوست. چون إنّى جاعلٌ فى الأرض خليفه اگر خليفه اللّه است مكرّم است و سند اين خلافت هم علَّم آدم الأسماء است كه اگر از اسامى الهى طَرْفى بسته است بشود خليفه اللّه ، وقتى خليفه اللّه شد از كرامت طرْفى بسته است و گرنه اِنْ هُم اِلاّ كالانعام يك طايفه، مَثَلُهم كمثل الكلب يك طايفه، مثلهم كَمَثلِ الحمار طايفه سوم، شياطين الإنس طايفه چهارم.

  • نام منبع :
    مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ج4
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 139772
صفحه از 496
پرینت  ارسال به