توصيف راوى به عدالت و يا توصيف وى به فسق مى گردد .
حافظ بدر بن جماعه (639 ـ 733 ق) ۱ ، در مورد لزوم اتّصاف علماى جرح و تعديل به اين صفت گفته است :
من لا يكون عالما بالأسباب لايقبل منه جرح ولا تعديل لا بالإطلاق ولا بالتقييد . ۲
كسى كه به اسباب جرح و تعديل عالم نباشد ، جرح و تعديل ، نه به نحو اطلاق (يعنى بدون ذكر سبب) و نه به نحو تقييد (يعنى با ذكر سبب) ، از وى پذيرفته نمى گردد .
از نمونه هاى بارز جرح به واسطه فعلى كه انجام دادن آن ، موجب سقوط عدالت نمى گردد ، آن است كه به شعبة بن حجاج گفته شد : «براى چه حديث فلانى را رها كردى؟» و او در پاسخ گفت :
رأيته يركض على بِرذون فتركت حديثه! ۳
او را ديدم كه با پايش به قاطر مى زد تا حركت كند . براى همين ، نقل حديث از وى را رها كردم!
و البته واضح است كه مانند چنين فعلى ، موجب سقوط عدالت راوى و ردّ روايت وى نمى شود .
از نمونه هاى بارز تعديل به واسطه فعلى كه موجب عدالت و كاشفِ آن نيست ،
1.بدر الدين محمّد بن ابراهيم بن سعد اللّه بن جماعه حموى ، شافعى مذهب ، قاضى القضات ديار مصر ، صاحب كتاب معروف المنهل الروى فى الحديث النبوى ، فقيه و محدّثى با منزلت بوده است (ر . ك : حسن المحاضرة ، ج ۱ ، ص ۴۲۵) .
2.الرفع والتكميل ، ص۱۷ . تاج سُبكى نيز پيش از او ، بر اين مطلب ، تصريح كرده است . ابن حجر نيز در شرح النخبة (ص ۱۳۵) گفته است : «تقبل التزكية من عارف بأسبابها لامن غير عارف لئلاّ يزكّى بمجرّد ما ظهر له ابتداء من غير ممارسة واختبار» .
3.الكفاية فى علم الرواية ، ص ۱۱۱ .