121
دانش رجال از ديدگاه اهل سنت

مى بايد به معانى متعدّد اين گونه الفاظ ، آگاهى كامل داشته باشند تا مبادا به محض ديدن لفظى كه ظاهر آن نزد عدّه اى دلالت بر جرح دارد ، مبادرت به جرح كنند و راوىِ ثقه اى را از وثاقت ، ساقط كنند و يا به عكس . براى مثال ، مى توان به جمله «كذب فلان» اشاره كرد كه كذب ، در لغت حجازيان بر خطا اطلاق گرديده است ، چنان كه ابن حجر از ابن حبّان نقل كرده است :
أهل الحجاز يطلقون كذب فى موضع الخطأ . ۱
مطلبى كه در پايان اين بحث شايان ذكر است ، اين است كه صفاتى كه پيش از اين ذكر شدند ، صفاتى بودند كه همه اهل علم ، اجتماع آنها را در علماى جرح و تعديل ، لازم دانسته اند ؛ امّا در لزوم دو صفت مرد بودن و حرّيت (آزاد بودن) بين علما اختلاف است كه بحث در اين مورد را پيش از اين در طريقه دوم از بحث نشانه هاى عدالت راوى ، مفصّل ذكر كرده ايم و مجمل مطلب در بحث مزبور آن است كه اين دو صفت را جمهور محدّثان ، شرط ندانسته اند . بنا بر اين ، جرح و تعديل زن و بنده نيز با اجتماع شرايط ديگر از نظر جمهور محدّثان پذيرفته مى شود ، به خلافِ رأى مخالف جمهور كه دو صفت مزبور را شرط دانسته اند .

گفتار سوم : آداب جرح و تعديل

پيش از اين ، در «مشروعيت بحث از رجال» گفته شد كه محدّثان ، جرح و تعديل را به واسطه ضرورت شرعى مهمّى ـ كه حفظ و صيانت شريعت و احاديث باشد ـ از مصاديق غيبت محرّم ندانسته اند . بنابراين ، حدّ مجاز جرح و تعديل ، محدود به ضرورت مزبور است و از طرفى ، تحصيل كامل ضرورت و غرض مزبور ، مستلزم رعايت آدابى است كه در صورت عدم رعايت آنها توسط علماى جرح و تعديل ، يا افراط مى شود و از حدّ مجاز جرح ، تجاوز مى كند و يا تفريط

1.هدى السارى ، ص۴۴۸ .


دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
120

آن كه يعقوب بن سفيان فسوى مى گويد :
شنيدم كه كسى به احمد بن يونس مى گويد : عبد اللّه عمرى ، فردى ضعيف است ، و احمد بن يونس ، در پاسخ وى گفت : «انما يضعفه رافضى مبغض لآبائه ، لو رأيت لحيته وخضابه و هيئته لعرفت انّه ثقة! ۱ ؛ همانا رافضى اى كه دشمن پدران وى است ، او را تضعيف كرده است . اگر تو ريش و خضاب و شمايل وى را ببينى ، خواهى دانست كه وى ثقه است!» .
و البته واضح است كه خضاب و ريش ، هرگز بر وثاقت كسى دلالت نمى كند .
5 . آگاهى از مدلول و معانى الفاظ . علماى جرح و تعديل مى بايد به معانى الفاظ از جهت لغت و اصطلاح ، كاملاً آشنا باشند ؛ زيرا در غير اين صورت ، ممكن است لفظى را كه دلالت بر جرح مى كند ، در مقام تعديل مورد استفاده قرار بدهند و يا به عكس ، لفظى را كه دلالت بر تعديل مى كند ، در مقام جرح ، مورد استفاده قرار بدهند .
از نمونه هاى بارز استفاده از لفظى كه دلالت بر تعديل مى كند ، ليكن در مقام تضعيفْ مورد استفاده قرار گرفته است ، استفاده ابن سعد (م 230 ق) ۲ از كلمه «ثَبَت» در شرح حال عمر بن نافع است ، چنان كه ابن حجر ، متوجه اين اشتباه وى شده و بعد از نقل توثيق و تعديل عمر بن نافع از جمعى از علما ، چنين گفته است :
قال ابن سعد : كان ثبتا ، قليل الحديث ، ولا يحتجون بحديثه ، كذا قال ، وهو كلام متهافت ، كيف لا يحتجون به ، وهو ثبت . ۳
همچنين برخى از الفاظ ، داراى معانى متعددى هستند و علماى جرح و تعديل

1.فتح المغيث ، العراقى ، ص ۱۵۶ .

2.ابو عبد اللّه محمّد بن سعد بصرى ، محدّث و مورّخ ، صاحب كتاب معروف الطبقات الكبرى ، نزد بزرگانى چون : ابو داوود طيالسى ، واقدى و ابن عُيَيْنَه شاگردى كرده است (ر . ك : الجرح و التعديل ، ج ۷ ، ص ۲۶۲ ؛ سير أعلام النبلاء ، ج ۱۰ ، ص ۶۶۴ ، ش ۲۴۲ ؛ طبقات الحفّاظ ، ص ۲۰۵ ، ش ۴۱۱) .

3.هدى السارى ، ص۴۵۳ .

  • نام منبع :
    دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 43405
صفحه از 298
پرینت  ارسال به