مى بايد به معانى متعدّد اين گونه الفاظ ، آگاهى كامل داشته باشند تا مبادا به محض ديدن لفظى كه ظاهر آن نزد عدّه اى دلالت بر جرح دارد ، مبادرت به جرح كنند و راوىِ ثقه اى را از وثاقت ، ساقط كنند و يا به عكس . براى مثال ، مى توان به جمله «كذب فلان» اشاره كرد كه كذب ، در لغت حجازيان بر خطا اطلاق گرديده است ، چنان كه ابن حجر از ابن حبّان نقل كرده است :
أهل الحجاز يطلقون كذب فى موضع الخطأ . ۱
مطلبى كه در پايان اين بحث شايان ذكر است ، اين است كه صفاتى كه پيش از اين ذكر شدند ، صفاتى بودند كه همه اهل علم ، اجتماع آنها را در علماى جرح و تعديل ، لازم دانسته اند ؛ امّا در لزوم دو صفت مرد بودن و حرّيت (آزاد بودن) بين علما اختلاف است كه بحث در اين مورد را پيش از اين در طريقه دوم از بحث نشانه هاى عدالت راوى ، مفصّل ذكر كرده ايم و مجمل مطلب در بحث مزبور آن است كه اين دو صفت را جمهور محدّثان ، شرط ندانسته اند . بنا بر اين ، جرح و تعديل زن و بنده نيز با اجتماع شرايط ديگر از نظر جمهور محدّثان پذيرفته مى شود ، به خلافِ رأى مخالف جمهور كه دو صفت مزبور را شرط دانسته اند .
گفتار سوم : آداب جرح و تعديل
پيش از اين ، در «مشروعيت بحث از رجال» گفته شد كه محدّثان ، جرح و تعديل را به واسطه ضرورت شرعى مهمّى ـ كه حفظ و صيانت شريعت و احاديث باشد ـ از مصاديق غيبت محرّم ندانسته اند . بنابراين ، حدّ مجاز جرح و تعديل ، محدود به ضرورت مزبور است و از طرفى ، تحصيل كامل ضرورت و غرض مزبور ، مستلزم رعايت آدابى است كه در صورت عدم رعايت آنها توسط علماى جرح و تعديل ، يا افراط مى شود و از حدّ مجاز جرح ، تجاوز مى كند و يا تفريط