كه تعديلى در مورد وى ثابت نشده و علاوه بر آن ، جرحى مجمل در مورد وى ثابت شده است ، در موقعيت پايين ترى از راوى مجهول قرار دارد . از اين رو ، به طريق اُولى مى بايد به مجروح بودن و ردّ حديث وى حكم شود .
اين تفصيل ، علاوه بر آن كه از هر حيث مطابق با واقع و عمل مشهور محدّثان و علماست ، بيشترين مناسبت را با قواعد جرح و تعديل دارد كه بناى آن بر حفظ سنّت نبوى و احتياط در آن است .
در پايان اين بحث ، شايان ذكر است كه دو قول ديگر نيز در قبول جرح و تعديل مجمل ـ كه البته از اهميّت چندانى برخوردار نيستند ـ نقل شده است :
اوّل ، قبول جرح مجمل و عدم قبول تعديل ، مگر با ذكر سبب ؛ يعنى بر عكس آنچه كه ظاهر كلام ابن صلاح ، دلالت بر آن دارد و به جمهور محدّثان نسبت داده است ؛ زيرا تظاهر به اسباب عدالت ، و نيز اقدام عجولانه مردم در حكمِ به عدالت به واسطه بنا نهادن بر ظاهر اشخاص ، خيلى زياد است . بنا بر اين ، ممكن است معدِّل به خاطر ظاهر آراسته راوى ، مبادرت به تعديل وى كرده باشد . اين قول را برخى از علما (مانند امام الحرمين جوينى و غزالى و رازى) ، بى آن كه از قائل و يا قائلان به آن نامى ببرند ، نقل كرده اند . ۱
قول ديگر ، عدم قبول جرح و تعديل ، مگر با ذكر سبب است ؛ زيرا همان طور كه ممكن است جارح ، راوى اى را به خاطر انجام دادن كارى كه در واقع ، موجب سقوط از عدالت نيست ، جرح كند . همچنين ممكن است معدّل ، راوى اى را به خاطر انجام دادن كارى كه مقتضى عدالت و نشانه آن نيست ، تعديل كند . اين قول را برخى از علماى دانش اصول و خطيب بغدادى حكايت كرده اند . ۲
فساد اين دو قول ، با توجّه به آنچه كه پيش از اين در بيان نظر جمهور محدّثان