137
دانش رجال از ديدگاه اهل سنت

صالح مصرى ، و نيز قدح ابن ابى ذئب را بر امام مالك و ... .
البته بايد دانست كه اگر چه اغلب جرح هايى كه از روى حسادت و اختلاف در مذهب و عداوت هاى شخصى صادر مى گردد ، از معاصرى بر عليه معاصر ديگر صادر گرديده ؛ ليكن منحصر به معاصران نمى گردد ، مانند : جرح خطيب بغدادى بر ابو حنيفه ، و جرح ابن حجر هيتمى بر ابن تيميه . بنا بر اين ، ذكر مانع بودن معاصرت در كلام برخى از علما براى قبول جرح ، از باب غلبه است و مانع حقيقى همان صدور جرح با انگيزه هاى دنيايى اين گونه است . از اين رو ، اگر معاصرى با انگيزه اى صحيح و حجّتى قاطع ، به جرح معاصر خود اقدام كند ، از وى پذيرفته مى گردد .

گفتار پنجم : تعارض جرح و تعديل

راوى از جهت ضعف و يا وثاقت ، يا شناخته شده است و يا مجهول . حكم قبول و يا عدم قبول روايت راوى اى كه حال وى مجهول است و نظر محدّثان را در اين مورد ، پيش از اين ، در بحث «راويان مجهول» بيان كرديم ؛ امّا راوى اى كه حال او معلوم است ، يا همه علما بر تعديل وى اتّفاق دارند يا بر جرح وى ، يا برخى به تعديل وى مبادرت كرده اند و برخى ديگر به جرح وى .
حكم دسته اوّل و دوم از راويانى كه حال آنان معلوم است ، از جهت قبول و يا عدم قبول روايت ـ چنان كه واضح است ـ قبول روايات دسته اوّل و ردّ روايات دسته دوم است . حكم دسته سوم نيز براى خود جارح و معدّل و نيز مقلدان آنان ـ در صورتى كه امام و فقيهى متبع باشند ـ واضح است ؛ زيرا مسلّما جارح به مقتضاى قول معدّل ، يعنى قبول روايت راوى اى كه خود وى او را جرح كرده ، عمل نمى كند ، و نيز معدّل ، به همين گونه به مقتضاى نظر جارح عمل نمى كند . ليكن تعيين حكم دسته سوم براى غير جارح و معدّل و احيانا مقلّدان آنان ، منوط به آن


دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
136

گفته شد ، بر اين نكته نيز دلالت مى كند كه صدور جرح از جارحان معاصر ، به واسطه امورى چون : دشمنى هاى شخصى ، اختلاف مذهب و حسادت ، امرى متداول بوده كه جز عدّه اى معدود از خواص ، موفّق به خلاصى از آن نمى گردند . بنا بر اين ، مبادرت ورزيدن معاصران به جرح يكديگر ، علاوه بر آن كه در مورد معاصر مجروح ، پذيرفته نمى گردد ، با تقوا منافات دارد و موجب طعن و قدح بر خود جارح نيز نيست ؛ و گرنه ، اغلب محدّثان ، به واسطه همين امر ، مورد طعن و جرح قرار خواهند گرفت و مسلّما هرگز كسى نمى تواند به چنين چيزى ملتزم شود .
سخاوى در بيان علّت صدور چنين جرح هايى از متّقين و عدم منافات آن با تقوا به اين مطلب اشاره كرده است كه خشم و غضبى كه گاهى براى متّقين حاصل مى گردد و نيز علايق آنان به برخى چيزها (مانند مذهب و مشرب خودشان) ، چشم و گوششان را از ديدن و شنيدن واقعيات باز مى دارد ، نه آن كه آنان با آن تدّين و جلالتى كه داشته اند ، عمدا و با علم به بطلان آنچه كه در حقّ معاصران خود مى گويند ، اقدام به قدح و جرح كنند . هرگز چنين نبوده و تمام آنان ، از چنين چيزى مبرّا بوده اند . ۱
از نكات ديگرى كه ذهبى در عبارت فوق به آن تصريح كرده است كثرت وجود جرح هايى است كه به واسطه اين امور ، معاصران به جرح مبادرت كرده اند ، به گونه اى كه ذهبى در كلام پيشين گفته است كه اگر بخواهد آنها را ذكر كند ، بالغ بر چندين جزء مى شود ، چنان كه ابن عبدالبر ، در كتاب جامع بيان العلم ، بابى را در خصوص اين گونه جرح ها و عدم اعتنا به آنها گشوده است و نام آن را «باب حكم برخى عالمان بر ديگر عالمان» نهاده است .
به هر حال ، در عمل به اين قاعده ، محدّثان جرحِ بر محمّد بن اسحاق (صاحب مغازى و سيره نويس) را از امام مالك نپذيرفته اند . نيز قدح نسايى را بر احمد بن

1.ر .ك : فتح المغيث ، ج۳ ، ص۲۷۴ ـ ۲۷۵ .

  • نام منبع :
    دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 43407
صفحه از 298
پرینت  ارسال به