صالح مصرى ، و نيز قدح ابن ابى ذئب را بر امام مالك و ... .
البته بايد دانست كه اگر چه اغلب جرح هايى كه از روى حسادت و اختلاف در مذهب و عداوت هاى شخصى صادر مى گردد ، از معاصرى بر عليه معاصر ديگر صادر گرديده ؛ ليكن منحصر به معاصران نمى گردد ، مانند : جرح خطيب بغدادى بر ابو حنيفه ، و جرح ابن حجر هيتمى بر ابن تيميه . بنا بر اين ، ذكر مانع بودن معاصرت در كلام برخى از علما براى قبول جرح ، از باب غلبه است و مانع حقيقى همان صدور جرح با انگيزه هاى دنيايى اين گونه است . از اين رو ، اگر معاصرى با انگيزه اى صحيح و حجّتى قاطع ، به جرح معاصر خود اقدام كند ، از وى پذيرفته مى گردد .
گفتار پنجم : تعارض جرح و تعديل
راوى از جهت ضعف و يا وثاقت ، يا شناخته شده است و يا مجهول . حكم قبول و يا عدم قبول روايت راوى اى كه حال وى مجهول است و نظر محدّثان را در اين مورد ، پيش از اين ، در بحث «راويان مجهول» بيان كرديم ؛ امّا راوى اى كه حال او معلوم است ، يا همه علما بر تعديل وى اتّفاق دارند يا بر جرح وى ، يا برخى به تعديل وى مبادرت كرده اند و برخى ديگر به جرح وى .
حكم دسته اوّل و دوم از راويانى كه حال آنان معلوم است ، از جهت قبول و يا عدم قبول روايت ـ چنان كه واضح است ـ قبول روايات دسته اوّل و ردّ روايات دسته دوم است . حكم دسته سوم نيز براى خود جارح و معدّل و نيز مقلدان آنان ـ در صورتى كه امام و فقيهى متبع باشند ـ واضح است ؛ زيرا مسلّما جارح به مقتضاى قول معدّل ، يعنى قبول روايت راوى اى كه خود وى او را جرح كرده ، عمل نمى كند ، و نيز معدّل ، به همين گونه به مقتضاى نظر جارح عمل نمى كند . ليكن تعيين حكم دسته سوم براى غير جارح و معدّل و احيانا مقلّدان آنان ، منوط به آن