ليكن از آن جا كه جمع مزبور در برخى از موارد يا به عكس جريان مى يابد و يا اصلاً جريان نمى يابد ، دو استثنا و يا به عبارت ديگر ، دو قيد بر آن ذكر گرديده است :
اوّل آن كه تعديل معدّل بعد از جارح و با ذكر توبه راوى از آن سببى كه جارح ، به واسطه آن راوى را جرح كرده ، توأم نباشد . به عبارت ديگر ، معدّل بعد از جرح جارح نگويد : «من آن سببى را كه جارح ذكر كرده است و از اتّصاف راوى به آن خبر داده است ، مى دانم ؛ ليكن راوى از آن توبه كرده است و حال وى نيكو شده است» ۱ ؛ زيرا در اين صورت ، علاوه بر آن كه اطّلاع معدّل بيشتر است ـ تقدّم جرح نيز به منزله تكذيب معدّل است و مقتضاى جمع بين قول معدّل و جارح در حالت مزبور ، تقدّم تعديل بر جرح است نه تقدّم جرح .
دومين استثنايى كه از تقدّم جرح بر تعديل ذكر شده ، زمانى است كه معدّل به طريق معتبرى به نفى سببى كه جارح براى مجروح بودن راوى ذكر كرده ، بپردازد ، مانند آن كه جارح بگويد : «فلان راوى ، فلان غلام را در روز دوشنبه به قتل رسانده است» و معدّل بگويد : «بعد از روز مزبور ، آن غلام را زنده ديده ام» و يا بگويد : «قاتل در روز ياد شده ، پيش من بود» . ۲
در صورت مزبور ، تعارض و تناقض بين قول جارح و معدّل ، مستمر است و به هيچ وجه ، جمع بين جرح و تعديل با تقدّم يكى از آن دو بر ديگرى ممكن نيست و بايد براى رفع تعارض ، به دنبال مرجحى (مانند كثرت تعداد جارحان يا معدّلان ، و يا قوّت حافظه آنان) باشيم كه سبب ترجيح يكى از آن دو قول بر ديگرى مى شود تا قول راجح را انتخاب كنيم و قول مرجوح را رها نماييم .
2 . برخى گفته اند در صورتى كه تعداد معدّلان بيش از جارحان باشد ، تعديل