39
دانش رجال از ديدگاه اهل سنت

گفتار پنجم : تاريخچه علم رجال

در اين گفتار برآنيم كه سير اجمالى دانش رجال از پيدايش تا كمال آن را ارائه كنيم . اين گفتار را در سه مبحث ، پى خواهيم گرفت .

مبحث اوّل : اِسناد و ظهور علم رجال

سبب ظهور علم رجال و جرح و تعديل راويان ، استفاده از اسناد و سؤال از رجال واقع شده در آن و رواج يافتن استفاده از آن در بين محدّثان است .
توجه به اسناد و سؤال از آن ، از اواخر خلافت عثمان و ايّام خلافت امام على عليه السلامو با وقوع فتنه ها (جنگ هاى داخلى بين مسلمانان ، دسته بندى ها و پراكندگى ها) آغاز شد .
در اين باره ، محمّد بن سيرين كه تابعى اى بزرگ بوده ، گفته است كه محدّثان بر آن نبودند كه از اسناد سؤال كنند ؛ ليكن وقتى فتنه واقع گرديد ، گفتند كه نام رجال خود را براى ما بگوييد . پس به اهل سنّت مى نگريستند و حديث آنان را اخذ مى كردند و از اهل بدعت ، حديث اخذ نمى كردند . ۱
بنا بر اين ، سؤال از اسناد و نظر به احوال رجال واقع شده در آن ، از عصر صغارِ صحابيان و كبارِ تابعيان ، يعنى حدود سال چهلم هجرى آغاز شده است .
پيش از زمان مذكور ، هيچ انگيزه و دليلى براى سؤال از اسناد وجود نداشته است ؛ زيرا در آن هنگام ، تمام احاديثى كه از قول نبى اكرم نقل مى گرديدند ، احاديثى بوده اند كه يا صحابى اى براى صحابى ديگر نقل مى كرده ، و يا صحابى اى

1.شرح صحيح مسلم ص۲۰۰ (مقدّمه ، باب بيان أن الإسناد من الدين) ؛ الكامل فى ضعفاء الرجال ، ج۱ ، ص۳۹ ؛ المجروحين من المحدّثين و الضعفاء و المتروكين ، ج۲ ، ص۲۷ ب ـ ۲۸ ب ؛ المحدث الفاصل ، ج۱ ، ص۱۲ ؛ الكفاية فى علم الرواية ، ص ۱۲۲ .


دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
38

قسمت مهمّى از موضوع علم رجال (يعنى مشاهيرِ راويان) ، جزئى از موضوع علم تاريخ به شمار مى آيد ؛ زيرا موضوع علم تاريخ ، فراتر از موضوع علم رجال (يعنى راويان احاديث) است و شامل مطالبى درباره انبيا ، پادشاهان ، حكما و شعرا و نيز حوادث بزرگ و وقايع مهم است .
در غرض و فايده ، اين دو علم با يكديگر كاملاً متفاوت اند ؛ زيرا غرض از علم تاريخ ـ چنان كه پيشتر گفته شد ـ ، آگاهى بر احوال گذشته و گذشتگان و فايده آن ، عبرت گرفتن است ، در حالى كه غرض از علم رجال ، تعيين راويان ضعيف وثقه است و فايده آن ، تمييز حديث صحيح از غير صحيح ؛ اگرچه تمييز مذكور ، به لحاظ نسبت بين موضوع بين دو علم ، به صورت نفعى از پيش لحاظ نشده ، از فراگيرى علم تاريخ نيز تا حدّى به دست مى آيد ؛ زيرا به هر حال ، در علم تاريخ نيز از احوال تاريخىِ بسيارى از راويان احاديث (يعنى مشاهير راويان حديث) ، سخن گفته مى شود .
از آنچه كه در بيان رابطه علم رجال با علم تاريخ گفته شد ، اين نكته نيز روشن مى شود كه چرا از علم رجال به علم «تاريخ الرواة» ، «تاريخ المحدثين» و «تاريخ رجال الحديث» نيز تعبير گرديده است و حتى در فصل چهارم ـ كه إن شاء اللّه به ذكر مصادر علم رجال خواهيم پرداخت ـ ، ملاحظه خواهد شد كه بسيارى از تأليفات رجالى با عنوان تاريخ اند ؛ مانند : تاريخ بخارى ، تاريخ يحيى بن معين و تاريخ ابن أبى خيثمه . ۱

1.براى اطّلاع بيشتر در زمينه رابطه علم رجال با تاريخ ، ر .ك : شدّ الرحال إلى علم الرجال ، ص۱۰ ؛ بحوث فى تاريخ السنة المشرّفة ، ص۲۰۶ ـ ۲۱۰ . البته متأسفانه ، مؤلّف كتاب شدّ الرحال به هنگام فرق نهادن بين علم رجال و علم تاريخ گفته است كه در علم رجال ، از حال راويانى بحث مى شود كه حوادث و اخبار را نقل كرده اند و اين ، اشتباه بزرگى است ؛ زيرا در علم رجال ، فقط در احوال راويان احاديث ، بحث مى شود .

تعداد بازدید : 43613
صفحه از 298
پرینت  ارسال به