41
دانش رجال از ديدگاه اهل سنت

روايت كرده كه وى (يعنى خالد) گفته است : شنيدم كه مالك (93 ـ 179 ق) ۱ مى گويد : اوّلين كسى كه حديث را اسناد داد ، ابن شهاب زهرى (50 ـ 124 ق) ۲ بود . ۳
چنان كه معروف است و از تاريخ وفات زهرى نيز پيداست ، وى از صغارِ تابعيان بوده است و ظاهر اين خبر ، دلالت مى كند بر آن كه در عهد صحابيان و كبار تابعيان ، اصلاً احاديثْ اسناد داده نمى شده اند تا چه رسد به آن كه از اسناد آنان سؤال شود و اين به ظاهر ، با آنچه كه پيش از اين گفتيم ، تناقض دارد كه آغاز سؤال از اسناد و تفتيش در احوال رجال اسانيد احاديث ، از عصر صغارِ صحابيان و كبارِ تابعيان (يعنى حدود سال چهلم هجرى) بوده است .
ليكن ، كلام مالك را برخى از معاصران چنين توجيه كرده اند كه به سبب تأكيد زهرى بر اسناد و التزام به آن ، مالك وى را اوّلين كس شمرده است ؛ وگرنه پيش از وى نيز اسناد و تفتيش از آن وجود داشته است ، و شايد هم مراد مالك از اين جمله ، شهرهاى شام بوده است ؛ زيرا وليد بن مسلم (م 194 ق) نقل كرده كه زهرى گفته است :
اى اهل شام! چه مى شود مرا؟ مى بينم كه براى احاديث شما تنگنا و افسارى نيست . ۴
چنان كه ملاحظه مى شود ، در خبر فوق ، زهرى كلام خود را متوجّه اهل شام كرده و اين بدان اشاره دارد كه التزام به اسناد در مراكز ديگر علم بيشتر بوده ، به

1.براى آگاهى از شرح حال وى ، ر . ك : فصل ششم ، ص ۲۲۷ .

2.ابو بكر محمّد بن مسلم بن شهاب زُهرى ، از علما و فقهاى حجاز بوده است . وى توفيق ملاقات و نقل روايت از حدود ده تن از صحابيان را يافت (ر . ك : الجرح و التعديل ، ج ۸ ، ص ۷۱ ؛ تهذيب التهذيب ، ج ۹ ، ص ۴۴۵ (ش ۷۳۲) ؛ طبقات الحفّاظ ، ص ۵۳ (ش ۹۵) .

3.الجرح و التعديل ، ج۱ ، ص۲۰ .

4.بحوث فى تاريخ السنة المشرّفة ، ص۵۰ ـ ۵۱ .


دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
40

براى فردى تابعى ، و صحابيان ـ چنان كه در فصل دوم خواهيم گفت ـ ، همگى عادل و مورد اعتماد بوده اند .
خلاصه آن كه در آن زمان ، نه كثرت واسطه در اسانيد مطرح بوده ، و نه وجود راويان ضعيف و دروغپرداز ؛ امّا با وقوع فتنه ها در ايّام خلافت على عليه السلام دو بدعت روياروى يكديگر شكل گرفت : يكى بدعت خوارج كه به تكفير على عليه السلامپرداختند ؛ و ديگرى بدعت شيعيان (به ادّعاى اهل سنّت) كه مدّعى امامت و عصمت على عليه السلامبودند و حتى برخى مانند : عبداللّه بن سبأ و پيروان او ادّعاى نبوّت و خدايى وى را داشتند .
عبداللّه بن سبأ ، اوّلين كسى بود كه روايات باطل و كذب را رواج داد و اين ، به واسطه فرصت هاى مناسبى بوده كه او در زمان وقوع فتنه ها به دست آورده بود . نهايت امر آن كه با وقوع فتنه ها ، مردم به سه دسته تقسيم شدند : اهل سنّت ، شيعه و خوارج . مراد ابن سيرين نيز از اهل بدعت ـ در كلامى كه پيشتر از وى نقل كرديم ـ ، شيعيانِ غالى و خوارج اند .
از اخبار ديگرى كه بر آغاز سؤال از اسناد در زمان مذكور (يعنى حدود سال چهلم هجرى) دلالت مى كنند ، خبرى است كه احمد بن حنبل با سند از ابراهيم نخعى (م 96 ق) نقل كرده است . همانا بحث از اَسناد در ايّام مختار شروع شد و سبب آن ، كثرت دروغ هايى بوده كه در آن ايّام به على عليه السلامنسبت داده مى شد . ۱
مختار ثقفى در سال اوّل هجرت به دنيا آمد و در سال 67 هجرى به دست مصعب بن زبير (م 71 ق) به قتل رسيد . بنا بر اين ، مراد از ايّام مختار ، همان محدوده تاريخى اى است كه ذكر شد .
در مقابل اين گونه اخبار ، ابن ابى حاتم با سندش به خالد بن نزار (م 222 ق)

1.العلل و معرفة الرجال للامام أحمد برواية ابنه عبد اللّه ، ج۳ ، ص۳۸۰ ، فقره ۵۶۷۳ ؛ شرح علل الترمذى ، ص۵۲ .

  • نام منبع :
    دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44923
صفحه از 298
پرینت  ارسال به