خطيب بغدادى به آن استدلال كرده است ، ۱ پذيرفتن حكم بريره به عدالت عايشه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله در داستان «اِفك» است ؛ زيرا بريره ، كنيز عايشه بوده است. بنا بر اين، قبول تزكيه وى از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله بهترين دليل است بر آن كه مرد بودن و آزاد بودن ، هيچ يك شرط پذيرش تزكيه نيست .
امّا در مورد بچه مميّز و غلام ، ظاهرا در عدم پذيرش تزكيه ، محدّثان و علما ، اتفاق نظر دارند ؛ ۲ زيرا چنين بچّه اى هنوز به احكام افعال مكلّفان و آن صفاتى كه موجب توصيف راوى به عدالت و يا فسق و فجور مى گردد ، آگاه نيست ، بر خلاف بالغِ مكلّف كه به اين صفات ، آگاه است . علاوه بر اين ، به واسطه غير مكلّف بودن وى و عدم وجود ترس از عِقاب در وى ، نمى توان مطمئن بود كه احيانا وى به تعديل فاسق و يا تفسيق عادل نمى پردازد . ۳
3 . شهرت داشتن (استفاضه) به عدالت . بر اين اساس عدّه اى كه عدالت آنان بين محدّثان مشهور بوده است و مدح و ثناى آنان ، رايج و بر سرِ زبان ها بوده است ، نياز به آن ندارند كه دو عادل و يا يك عادل ، به عدالت آنان تصريح كند ۴ ؛ زيرا علمى كه از اشتهار آنان به عدالت حاصل مى شود ، به مراتب قوى تر از ظنّى است كه از تعديل يك يا دو عادل ، حاصل مى شود . ۵
1.همان ، ص۹۷ ـ ۹۸ .
2.خطيب بغدادى در الكفاية (ص ۹۹) ، بر عدم پذيرش ، ادّعاى اجماع كرده است .
3.ر .ك : الكفاية فى علم الرواية ، ص۹۹ ؛ فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۲۱ ـ ۳۲۲ ؛ تدريب الراوى ، ج۱ ، ص۱۷۴ .
4.از اين عده اند : مالك بن انس ، سفيان ثورى ، سفيان بن عينيه ، شعبة بن حجاج ، ليث بن سعد ، عبداللّه بن مبارك ، يحيى بن سعيد قطان ، عبدالرحمان بن مهدى ، وكيع بن جرّاح ، احمد بن حنبل ، على بن مدينى ، يحيى بن معين و بسيارى ديگر از حافظان و امامان حديث .
5.الكفاية فى علم الرواية ، ص۸۶ ـ ۸۷ ؛ مقدمة ابن الصلاح ، ص۸۵ ؛ فتح المغيث ، العراقى ، ص۱۵۲ ؛ فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۲۲ ؛ تدريب الراوى ، ج۱ ، ص۱۶۴ .