ملازمه مذكور در اين استدلال ، صحيح نيست ؛ زيرا روايت ، فقط در معرّفىِ راوى مؤثّر است ، يعنى جهالت را از شخص راوى مى زدايد و تعديل ، تنها به واسطه تجربه و آزمايش صورت مى گيرد . ۱
نيز در ردّ استدلال فوق گفته شده كه حال راوىِ عادل در روايت به شيوه مزبور ، منحصر به احتمالى كه در استدلال فوق آمده ، نيست تا استدلال آنان ، تمام و درست باشد ؛ زيرا احتمال دارد كه عادل مزبور ، نه از جرح آن شخص خبر داشته باشد و نه از عدالت او ۲ ؛ بلكه بطلان تعديل به اين شيوه در نزد خطيب بغدادى به حدّى واضح بوده كه وى تصريح كرده است با روايت دو راوى از كسى نيز تنها جهالت از هويّت آن شخص مرتفع مى شود و با آن ، عدالت وى ثابت نمى شود . ۳
برخى از محقّقان براى آن كه روايت به اين شيوه ، به منزله تعديل باشد ، شرطى را لازم دانسته اند و آن اين كه عادل روايت كننده ، از عادلانى باشد كه از غيرِ عادلان روايت نمى كند . در اين صورت ، روايت وى از كسى با ذكر نام وى به منزله تعديل آن شخص است . ۴
اين قول ، مورد تأييد جمعى از علماى دانش اصول (مانند : سيف آمِدى و ابن حاجب) است و سخاوى (831 ـ 902 ق) ۵ گفته كه جمعى از محدّثان بر همين مبنا بوده اند و شيخين (بخارى و مسلم) و ابن خُزَيْمَه (223 ـ 311 ق) ۶ نيز در
1.فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۴۳ .
2.فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۴۳ ؛ تدريب الراوى ، ج۱ ، ص۱۷۱ (به نقل از : ابوبكر صيرفى) .
3.الكفاية فى علم الرواية ، ص۹۱ ـ ۹۲ .
4.همان ، ص۸۸ ـ ۸۹ .
5.شمس الدين ابو الخير محمّد بن عبد الرحمان سخاوى (منسوب به روستايى در غرب فسطاط مصر) ، مورّخ و از علماى بزرگ دانش علم حديث است و كتاب الإعلان بالتوبيخ لمن ذمّ التاريخ و فتح المغيث بشرح ألفية الحديث وى در زمينه دو دانش مذكور ، بسيار معروف و متداول است . حافظ ابن حجر عسقلانى از مهم ترين مشايخ وى است كه تأثير بسزايى در شكل گيرى شخصيت علمى وى داشته است (ر . ك : البدر الطالع ، ج ۲ ، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۷) .
6.براى آگاهى از شرح حال وى ، ر . ك : فصل ششم ، ص ۲۴۷ .